گنجور

 
صائب تبریزی

خارخاری به دل افتاده ز مژگان کسی

که نپیچیده نگاهش به رگ جان کسی

میوه خلد به کوته نظران ارزانی

دست امید من و سیب زنخدان کسی

به یکی بوسه که جان در تن عاشق آید

چه شود کم ز لب لعل تو ای جان کسی؟

دامن دشت به سودازدگان ارزانی

نکشد آتش ما منت دامان کسی

همچو خورشید سرآمد نتوانی گردید

مدتی تا نروی در خم چوگان کسی

تا قناعت به سر انگشت توان کرد چو شمع

نخورد کودک ما شیر ز پستان کسی

زاهد بی مزه و سیر خیابان بهشت

من سودازده و چاک گریبان کسی

به دمی آب که دل سوخته ای آساید

خشک مغزی مکن ای چشمه حیوان کسی

چون به چشمش ندهم جای که در پرده دل

اشک من شور شد از گرد نمکدان کسی

سنبل یک چمن و جوهر یک آینه اند

طره بخت من و زلف پریشان کسی

خبرش نیست ز سرگشتگی ما صائب

هر که سر گوی نکرده است به میدان کسی

 
 
 
اهلی شیرازی

ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی

هرکه مشتاق تو باشد چکند جان کسی

از نمکدان دهانت جگرم میسوزد

چند از شوق تو سوزد دل بریان کسی

اینچه ابرو و چه چشم اینچه دهان و چه لبست

[...]

هلالی جغتایی

بس که جانها همه شد صرف تو جانان کسی

جان اگر نیست و گر هست تویی جان کسی

بر سر بنده ستمهای تو از حد بگذشت

شرمسارم ز کرمهای تو سلطان کسی

چاک شد جیب من، ای هجر، ز دست ستمت

[...]

وحشی بافقی

من و از دور تماشای گلستان کسی

به نسیمی شده خرسند ز بستان کسی

در نظر نعمت دیدار و به حسرت نگران

دستها بسته و مهمان شده برخوان کسی

زیر بار سرم این دست بفرساید به

[...]

صائب تبریزی

غوطه در خاک زند دل ز گریبان کسی

ناله در خون تپد از شوخی مژگان کسی

تا پریشان نشود خاطر چون برگ گلت

نروی سرزده در خواب پریشان کسی

نازم آن ضعف زبون کرده بی طاقت را

[...]

فیاض لاهیجی

در دلم نیست به جز عهد تو پیمان کسی

چند بیداد کنی بر دلم ای جان کسی

کفر را سلسله جنبان مشو از بهر خدا

زلف بر هم چه زنی آفت ایمان کسی

گر بمیرم نکشم ناز طبیبان در عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه