چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا
خون می خورد ز جلوه هر نازنین جدا
شب کار من گداختن و روز مردن است
تا همچو موم گشته ام از انگبین جدا
چون رفت دل ز دست، نیاید به جای خویش
چون نافه ای که گشت ز آهوی چین جدا
پیچیده همچو گرد یتیمی به گوهریم
ما را ز یکدگر نکند آستین جدا
هر جا کنند نقل، شود نقل انجمن
حرفی که شد ازان دو لب شکرین جدا
چون پرده های دیده یعقوب شد سفید
تا شد صدف ز صحبت در ثمین جدا
گریند خون به روز من و روزگار من
جان حزین جدا، دل اندوهگین جدا
دامان سایلان، سپر برق آفت است
از هیچ خرمنی نشود خوشه چین جدا!
چون برخوری به سنگدلان نرم شو که موم
از روی نرم، نقش کند از نگین جدا
صائب در آفتاب جهانتاب محو شد
هر شبنمی که شد ز گل و یاسمین جدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از احساس جدایی و اندوه شاعر است. شاعر از تماشا و زیباییهایی صحبت میکند که از او دور شدهاند و به تبع آن، دلش در آتش غم میسوزد. او به تناقضات زندگی اشاره میکند و میگوید که شبها به سختی میگذرانید و روزها از شدت اندوه باید بمیرم.
شاعر همچنین به آسیبهای جدایی و دردهایی که ناشی از فقدان محبوبان است، اشاره میکند و بیان میکند که ارتباطات انسانی و دوستیها تحت تأثیر جداییها قرار میگیرند. در نهایت، شاعر از نرمش و لطافت در مقابل سختیها صحبت میکند و تاکید میکند که چیزهایی که زیبا و دلنشین هستند، اغلب از دست میروند.
هوش مصنوعی: چشمی که دیگر نتواند زیبایی را ببیند، از زیبایی هر معشوقی رنج میکشد و دچار درد و خونریزی میشود.
هوش مصنوعی: در شب من شب زندهداری میکنم و روز به سختی زندگی میگذرانم، به طوری که مانند موم نرم شدم و از شیرینی زندگی دور هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که دل از دست برود و نتوان آن را به حالت قبلی بازگرداند، همچنان که نافهای که از آهو جدا شده، دیگر به سر جایش بازنمیگردد.
هوش مصنوعی: همچون گرد یتیمی که در هم پیچیده شده است، ما نیز به هم پیوستهایم و هیچکس نمیتواند ما را از هم جدا کند.
هوش مصنوعی: هر جا که سخنی نقل شود، سخنی که از لبهای شیرین یک نفر جدا شده، باعث ایجاد بحث و گفتگو در جمع میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمهای یعقوب به خاطر اندوه و گریه بسیار شفاف و سفید شد، در نتیجه، او از همراهی و گفتگو با یوسف جدا افتاد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حالتی دردناک و غمانگیز اشاره دارد که روزگار و زندگیاش مملو از غصه و اندوه است. او به نوعی بیان میکند که در این شرایط سخت، روح و دلش از هم جدا شده و از درون دچار رنج و افسردگی است.
هوش مصنوعی: عزت و شکوه انسانها مانند سپری است که از آسیبها محافظت میکند و از هر گروهی نمیتوان خوشهای جدا کرد.
هوش مصنوعی: وقتی با افرادی سختدل و بیاحساس روبرو شدی، سعی کن با لطافت و نرمی برخورد کنی، زیرا مانند موم که به راحتی از روی نرم خود شکل میگیرد، میتوانی تأثیر مطلوبی بر آنها بگذاری و جدا نشوید.
هوش مصنوعی: در زیر نور خورشید درخشان، هر قطرهی آبی که از گل و یاسمن جدا شده، محو و ناپدید میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در راه تا رود ز من آن نازنین جدا
دستش جدا عنان کشد و آستین جدا
چون بر نشان پای تو مالم رح نیاز
نتوان چو سایه کرد مرا از زمین جدا
از لذت خدنگ ستم عضوعضو من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.