ای که فکر چاره بیماری دل میکنی
نسبت خود را به چشم یار باطل میکنی
نیست جای خرمی ماتمسرای آسمان
زیر تیغ از سادهلوحی رقص بسمل میکنی
میکند از هر سر مویت سفیدی راه مرگ
تو ز غفلت همچنان تعمیر منزل میکنی
میتوانی صد دل ویرانه را آباد کرد
از زر و سیم آنچه صرف خانه گل میکنی
با تو از دنیا نیاید جز عمل چیزی به خاک
مایه حسرت شود نقدی که حاصل میکنی
قد چو خم گردید غافل زیستن از عقل نیست
خواب تا کی زیر این دیوار مایل میکنی؟
ای که دنبال تکلف میروی چون غافلان
زندگی و مرگ را بر خویش مشکل میکنی
نیست جای دانه امید این محنتسرا
در زمین شوره تخم خویش باطل میکنی
رشته عمری که دام مطلب حق میشود
صرف در شیرازه اوراق باطل میکنی
بیتأمل میکنی فرموده ابلیس را
چون رسد نوبت به کار خیر، دلدل میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صبا منع گرفتاری بلبل میکنی
با وجود آنکه میدانی تغافل میکنی
صبر اگر باشد توان چیدن رطب از چوب خشک
آتشت گردد ریاحین گر توکل میکنی
نفی کس لازم نمیآید ز درد عاشقی
[...]
در عمارت زندگانی چند باطل میکنی؟
رفتهای از کار تا سامان منزل میکنی
عاقبت این خانهها ماتمسرایی میشود
زعفران گر جای برگ کاه در گل میکنی
دادخواهی میشود فردای محشر پیش حق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.