سر به گردون میدهم این آهِ پُر تأثیر را
میزنم آتش به سقف این خانهٔ دلگیر را
حالتِ فرهاد و کارش روشن است از جوی شیر
میتوان در زخم دیدن جوهرِ شمشیر را
با شرابِ کهنه زاهد ترشرویی میکند
کو جوانمردی که سازد کارِ این بیپیر را
بیستون را کرد شیرینکاریِ ما روسفید
ما به ناخن تازه رو داریم جویِ شیر را
صائب از خاکِ سیاهِ هند کی بیرون رود؟
بشکند کی مور لنگی این طلسم قیر را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با احساس تاسف و ناامیدی از وضعیت زندگی خود صحبت میکند. او به آتش زدن سقف خانه دلگیرش اشاره میکند، نمادی از خنثی کردن درد و رنج. همچنین به داستان فرهاد و شیرین اشاره میکند که نشاندهنده تلاش و فداکاری است. شاعر به دنبال جوانمردی است که بتواند بر مشکلات زندگی غلبه کند و به تغییر و بهبود شرایط امیدوار است. در پایان، او به وضعیت ناامیدکنندهتری اشاره میکند که نشاندهنده مشکل و فقر در جامعه است.
هوش مصنوعی: من این آه عمیق و تأثیرگذارم را به آسمان میدهم و با آن، شعلهای به سقف این خانه دلگیر میزنم.
هوش مصنوعی: فرهاد و ماجرایش مشخص است؛ از شیر در جوی آب میتوان فهمید که چگونه زخم شمشیر را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: شراب کهنه باعث ناخوشی و تندخویی زاهد شده است، اما جوانمردی وجود دارد که به کار و حال این بیپیر رسیدگی میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر هنر و تلاش ما، در بیستون موفق شدیم و به شادی و افتخار دست یافتیم، حالا با دقت و تازهکاری، به دنبال راهی برای دستیابی به شیرینی و خوشی هستیم.
هوش مصنوعی: آیا روزی از زادگاه خودم، که خاک سیاه هند است، رها خواهم شد؟ آیا روزی این طلسم سخت و دشوار که مانند قیر است، شکسته خواهد شد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کو بُگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
[...]
دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
[...]
ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود
آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را
کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی
[...]
سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را
کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست
هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را
حسن را خطِ غبارش بینیاز از زلف کرد
[...]
برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را
با گریبان کار افتد دست دامنگیر را
نام من در دفتر اهل شهادت داخل است
کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را
پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.