مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟
که از مستی ز دست شاخ گل پیمانه افتاده
ز آبادی نظر بر سنگ طفلان است مجنون را
وگرنه گنجها در گوشه ویرانه افتاده
در آن محفل که می سوزم چو شمع از داغ ناکامی
مکرر آتش از پروانه در پروانه افتاده
نمی گردد ز جولان سختی ره سیل را مانع
عبث سنگ ملامت در پی دیوانه افتاده
درین دریای گوهر آن حباب سست بنیادم
که سیلابم به منزل از هوای خانه افتاده
ز فیض خاکساری رزق من بی خواست می آید
که سیراب است هر خشتی که در میخانه افتاده
زنم بر قلب لشکر چون علم خود را به تنهایی
به این بی دست و پایی همتم مردانه افتاده
به چشمم آب می گردد چو خورشید از قدح امشب
ز رخسار که یارب عکس در پیمانه افتاده؟
ندارم یک نفس آرام در یک جا ز شوق او
سپند بی قرار من در آتشخانه افتاده
به قدر آنچه آن حسن غریب است آشنا با دل
نگاه آشنا در چشم او بیگانه افتاده
نبندد بر زمین چون نقش صائب ناله زارم؟
که ناقوس من از طاق دل بتخانه افتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل از خود رفته شوری بر من دیوانه افتاده
به جستجوی این طفل آتشم در خانه افتاده
گذر آن ماهرو را بر من دیوانه افتاده
به پابوسی سرم بر آستان خانه افتاده
کجا آن شمع بی پروا نظر بر حالم اندازد
[...]
منم در عاشقی همطالع پروانه افتاده
ز رخسار تو صد جا آتشم در خانه افتاده
به هرجا میروم شوق غمت سنگ جفا بر کف
چو طفل شوخ دنبال من دیوانه افتاده
در این کنج جدایی هرگزم ناید کسی بر سر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.