زمین از اشک پرشورم به طوفان می زند پهلو
ز آب گوهره ساحل به عمان می زند پهلو
ندارد کوتهی در دلربایی زلف ازان عارض
که مصرع چون بلند افتد به دیوان می زند پهلو
ز فکر کاکل او خاطر آشفته ای دارم
که هر مویم به صد خواب پریشان می زند پهلو
ز خون کشتگان پروا ندارد تیغ بی باکش
که موج شوخ بر دریای عمان می زند پهلو
غزال وحشی من چشم خواب آلوده ای دارد
که از شوخی رگ خوابش به مژگان می زند پهلو
تو از بی جوهری بر نیم جان خویش می لرزی
وگرنه تیغ او بر آب حیوان می زند پهلو
دل سرگشته عشاق چه باشد پیش چوگانش
خم زلفی که بر خورشید تابان می زند پهلو
نمی گیرد به ظاهر گرچه دست من سر زلفش
ز دل پهلو ندزدیدن به احسان می زند پهلو
مده دامان عشق از کف سر شهرت اگر داری
که داغ عشق بر خورشید تابان می زند پهلو
ز چشم بد خدا خاک قناعت را نگه دارد!
که خون آنجا به نعمت های الوان می زند پهلو
ز اقبال قناعت مور من زیر نگین دارد
کف خاکی که بر ملک سلیمان می زند پهلو
چه خواهد بود صائب نوشخند آن لب شیرین
که حرف تلخ او بر شکرستان می زند پهلو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با زبانی شاعرانه و خیالانگیز به بیان عشق و زیبایی میپردازد. شاعر از عواطف و احساسات خود در تنگناهای عشق سخن میگوید و از اثرات عمیق آن بر وجودش و جهان اطرافش مینویسد. او به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که چگونه دلش تحت تأثیر زیبایی زلف و چشمهای او قرار گرفته است. شاعر همچنین به نبردی که عاشقان با عشق و دردهای ناشی از آن دارند، اشاره میکند و رنجهای ناشی از عشق را مفهومی طبیعی و اجتنابناپذیر میداند. در نهایت، به نگرانیهای خود درباره عشق و تأثیرات آن بر زندگی و جهان اشاره میکند و تأکید میکند که عشق و زیبایی دارای ابعاد عمیقتری از آنچه به نظر میرسد، هستند.
هوش مصنوعی: زمین از شدت غم و اندوه من به شدت دچار ناآرامی و طوفان میشود، به طوری که آبهای دریا به ساحل عمان ضربه میزنند.
هوش مصنوعی: زلفی که از زیبایی چهره میرسد، هیچگونه نارسایی و نقصی ندارد؛ چرا که وقتی شعر زیبا و بلند است، به خوبی در دیوان شعر جا میگیرد و خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: از فکر موهای او، خاطر من به هم ریخته است؛ هر کدام از موهایم یادآور خوابهای پریشان و نگران کننده است.
هوش مصنوعی: تیغی که بیپرواست، از خون کشتهشدگان هراسی ندارد و مانند موجی بازیگوش که به دریا میزند، بیمهابا در حرکت است.
هوش مصنوعی: غزال وحشی من چشمانی خواب آلود دارد که با بازیگوشی، حسی عمیق را در وجودش به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: تو به خاطر کمارزشی و بیمقداری خود، بر وجود نیمهجان خود لرزانی؛ و اگر نه، تیغ آن کس بر آب زندگی حیوانات ضربه نمیزند و تأثیری نمیگذارد.
هوش مصنوعی: دلهای سردرگم عاشقان چه ارزشی دارند در برابر خم زلفی که در کنار خورشید درخشان خودنمایی میکند.
هوش مصنوعی: به ظاهر نمیتوانم به او نزدیک شوم، اما دلم به حسی عمیق با او گره خورده است. حتی اگر نتوانم به او دست بزنم، ولی محبت و نیکیام از دل به او میرسد و دارای ارتباطی از جنس احساس و محبت هستم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی عشق واقعی را تجربه کنی، از شهرت و محبوبیت خود به راحتی نگذران. عشق عمیق و سوزان از آنچه در ظاهر دیده میشود فراتر میرود و میتواند حتی به درخشش و نورانیترین چهرهها نیز آسیب بزند.
هوش مصنوعی: از گزش چشم زشت حاسدان و بدخواهان، خداوند قناعت را حفظ کند، زیرا در آنجا نعمتها و ثروتهای گوناگون به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: به سبب خوششانسی و قناعت، مورچهای دارای جواهری ارزشمند است که از خاکی ساخته شده و همچون پادشاهی در زمین سلیمان، عظمت و زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: چه بر سر خواهد آمد وقتی لبهای شیرین صائب با یک لبخند، صحبتهای تلخ خود را در جایی که همه چیز شیرین است، مطرح میکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلستان بیبر رویی به زندان میزند پهلو
گل از هر خنده بر چاک گریبان میزند پهلو
چه غم گر دامنم شد زرق خارستان این وادی
که جیب پارهام چون گل به دامان میزند پهلو
گرفتار ترا اندیشهٔ عریانتنی نبود
[...]
کسی داند که هر بیتش به دیوان میزند پهلو
که این مطلع به آن حسن به سامان میزند پهلو
شب هجران سفید از گریه شد گر دیده، خندانم
که چشم من به صبح پاکدامان میزند پهلو
خسک در دیده از محرومی شاخ گلی دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.