ما از صفای سینه بی کینه بر زمین
مالیده ایم چهره آیینه بر زمین
از راه خلق مطلب ما خار چیدن است
گر می کشیم خرقه پشمینه بر زمین
آن خودپرست اگر نه گرفتار خود شده است
از دست چون نمی نهد آیینه بر زمین؟
می گشتمش چو کعبه به اخلاص گردسر
می یافتم اگر دل بی کینه بر زمین
در وصف خط او نرسد پای کلک من
چون پای کودکان شب آدینه بر زمین
عالم فروز گردد اگر آه گرم من
دریا نهد چو تشنه لبان سینه بر زمین
صائب درین زمانه ز پیران زنده دل
یک تن نمانده جز می دیرینه بر زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین
مالد ز تشنگی بط می سینه بر زمین
پاشید گل زشرم صفای تو در چمن
از برگ برگ خویش زد آیینه بر زمین
عشق از نخست داده مرا صاف بیخودی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.