بی درد مشکل است سخن گفتن این چنین
رنگین شود سخن ز جگر سفتن این چنین
خامش نشین و خون جگر خور که می شود
خون غزال، مشک ز بنهفتن این چنین
بی نقش شو که خواب پریشان بینش است
آیینه وار نقش پذیرفتن این چنین
سیلاب شکوه است سخن چون گره شود
شد حرف من دراز ز ناگفتن این چنین
هر غنچه ای که هست هلاک شکفتن است
ما خوش برآمدیم به نشکفتن این چنین
کار من سیاه گلیم است در چمن
مانند داغ لاله به خون خفتن این چنین
زلف تو برد دین و دل و عقل و هوش من
شب پاک خانه را نتوان رفتن این چنین
آلوده می کند به هوس عشق پاک را
عذر گناه غیر پذیرفتن این چنین
از خواب ناز نرگس او وا نمی شود
در آفتابرو نتوان خفتن این چنین
در پیش باطلان جهان حرف حق مگو
منصور شد هلاک ز حق گفتن این چنین
کار من است صاب و این جان بی قرار
با دست رعشه دار گهر سفتن این چنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنجی میپردازد که شاعر از آن رنج میبرد و نشاندهندهی سختیهای بیان احساسات و افکار عمیق است. شاعر میگوید که سخن گفتن بدون درد کار آسانی نیست و گاهی خاموش ماندن و نگهداشتن احساسات دردناک بهتر است. او به زیبایی و سختی عشق و نیز به محدودیتهای گفتن حقیقت در دنیای پر از دروغ اشاره میکند. همچنین نکتهای دربارهی عاطفه و وابستگی به محبوب نیز وجود دارد. در نهایت، شاعر از وضعیت خود به عنوان یک فرد آسیبدیده صحبت میکند که تلاش دارد تا در این دنیای پرآشوب و ناامن، به حقیقت نزدیک شود.
هوش مصنوعی: گفتن سخنهای زیبا و دلنشین بدون داشتن درد و رنج بسیار سخت است. برای بیان احساسات عمیق و واقعی، باید از درون و از دل رنج کشید.
هوش مصنوعی: سکوت کن و از درد درونت رنج ببر، چرا که در این حالت، خون غزال هم به مانند مشک از دل برمیآید.
هوش مصنوعی: برای اینکه درکی واضح و درست از واقعیت داشته باشی، باید از پیچیدگیها و افکار آشفته دور شوی. مانند آینهای که بدون هیچ تصوری تنها تصویر واقعیت را منعکس میکند، باید قابلیت پذیرش حقایق را بدون پیشداوری پیدا کنی.
هوش مصنوعی: سخن وقتی به زیبایی و عظمت میرسد که مانند گرهای در هم پیچیده شود و چون نتوانستم به خوبی بگویم، حرفهای من طولانی و بیپایان شده است.
هوش مصنوعی: هر گلی که وجود دارد، در واقع در معرض خطر شکفتن و پژمردن است. اما ما با خوشحالی در وضعیت عدم شکفتن باقی ماندهایم و این وضعیت برای ما رضایت بخش است.
هوش مصنوعی: من در کارم مانند سیاهی گلی هستم که در چمن افتاده است، همچون داغ لالهای که به خاطر خونش به زمین افتاده.
هوش مصنوعی: زلف تو باعث شده که دین، دل، عقل و هوشم را برباید و در این شب آرام، نمیتوانم با این حالت به خانهام بروم.
هوش مصنوعی: عشق خالص و پاک را با خواستههای ناپاک تحت تأثیر قرار میدهد و این که انسان تقاص گناه خود را نپذیرد، بهانهای برای توجیه رفتارهای نادرست اوست.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و خوابآلود او در زیر نور آفتاب بیدار نمیشود و نمیتوان به این راحتی در کنار او استراحت کرد.
هوش مصنوعی: در میان افرادی که باطل و نادرست میگویند، حق را بیان نکن؛ زیرا منصور به خاطر گفتن حقیقت سرنوشت شومی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: کار من این است که با دستان لرزانم، این گوهر را از دل دریا بیرون بیاورم، در حالی که جانم بیقرار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما ناکس و تو در پی بد گفتن اینچنین
تا کی خطای ما نپذیرفتن اینچنین
تا چند صلح و جنگ، چه داری بجان ما
خندیدن آنچنان و برآشفتن اینچنین
مگذار در دلم گره ای گل چو آمدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.