گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

غیرت کن و ز آه برافروز شمع خویش

دریوزه فروغ ز شمس و قمر مکن

خواهی که چون شکوفه ازین باغ برخوری

با خاک ره مضایقه سیم و زر مکن

پای حنا گرفته به جایی نمی رسد

از خود برون نیامده عزم سفر مکن

تا دیده ات ز نور یقین غیبت بین شود

در عیب مردم و هنر خود نظر مکن

این آن غزل که اهلی شیرین کلام گفت

می در پیاله نوبت من بیشتر مکن

در کارزار عشق حدیث جگر مکن

با تیغ آفتاب ز شبنم سپر مکن

بی بادبان سفینه به ساحل نمی رسد

زنهار ترک ناله و آه سحر مکن

جوش بهار آبله در خار بسته است

ای سست رگ، ملاحظه از نیشتر مکن

خون را نشسته است به خون هیچ ساده دل

می در پیاله من خونین جگر مکن

از ماجرای پشه و نمرود پند گیر

در هیچ دشمنی به حقارت نظر مکن

گر آه سردی از جگر اینجا کشیده ای

از آفتابروی قیامت حذر مکن

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیرخسرو دهلوی

ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن

ور می کنی بر آن بت بیدادگر مکن

ای دل، نماند طاقت آنم که بشنوم

با من همه بکن، سخن آن پسر مکن

می رفت و من به خاک نهاده سر عزیز

[...]

اقبال لاهوری

تا بر تو آشکار شود راز زندگی

خود را جدا ز شعله مثالِ شرر مکن

بهرِ نظاره جز نگهِ آشنا میار

در مرز و بومِ خود چو غریبان گذر مکن

نقشی که بسته ئی همه اوهام باطل است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اقبال لاهوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه