گنجور

 
اقبال لاهوری

تا بر تو آشکار شود راز زندگی

خود را جدا ز شعله مثالِ شرر مکن

بهرِ نظاره جز نگهِ آشنا میار

در مرز و بومِ خود چو غریبان گذر مکن

نقشی که بسته ئی همه اوهام باطل است

عقلی بهم رسان که ادب خوردهٔ دل است