رواق چرخ شد از شمع کلک من روشن
که دیده است ز یک شمع نه لگن روشن؟
اگر چراغ سهیل از نسیم کشته شود
توان نمودن از سیب آن ذقن روشن
عجب نباشد اگر سرنوشت خوان شده ام
که گشت از خط ساغر سواد من روشن
ستاره سوختگی خال چهره سخن است
ز نقطه ریزی کلک است این سخن روشن
توان ز زخم گرفتن عیار جوهر تیغ
ز جوی شیر بود حال کوهکن روشن
که ره برون ز نهانخانه عدم می برد؟
نگشته صبح شکرخند ازان دهن روشن
چراغ دل ز جگر گوشه روشنی گیرد
شد از عقیق لبت دیده یمن روشن
حدیث راست منور کند جهان صائب
ز روی صبح بود صدق این سخن روشن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکوفه شمع برافروخت در چمن روشن
نهاد لاله چراغی در انجمن روشن
گشای دیدهٔ عبرت که چشم نرگس شد
به وقت صبح به دیدار نسترن روشن
هوای مهر اثر کرد در دل غنچه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.