رسید کوکبهٔ عشق در بهاری خوش
چو لاله جام طربکش به لالهزاری خوش
بریز خون صراحی که عید قربان است
به کیش عشق کم افتد چنین شکاری خوش
بیار باده و بنشین به همدمی یکدم
به شرط آنکه بود همدم تو باری خوش
ز رقص و دستزدن چون چنار دست مدار
اگر به دست همیآیدت نگاری خوش
اگر چه کار ز مستی خراب میگردد
مدام کار من این است و هست کاری خوش
به عمر دیدهٔ نرگس ندیده است به خواب
چنین زمان طربناک و روزگاری خوش
چمن ز طلعت گل خرم و همایون است
که همچو دولت شه سرور روزافزون است
خوش است طرف گلستان و بوستان خرم
بنوش جام جم از دست دوستان خرم
چو لاله خیمه به صحرای شادمانی زن
که غنچه خرگه عیش است و گلستان خرم
بهار و عید چو با هم موافقت کردند
به اتفاق زمین خوش شد و زمان خرم
ز دست ساقی گل جام ارغوانی خواه
که گل خوش است در این وقت و ارغوان خرم
ز بس که زهرهٔ ازهر چو زهره ظاهر شد
زمین شده است ز انجم چو آسمان خرم
جهان پیر جوان شد ز اعتدال هوا
که همچو بخت جوان شد همه جهان خرم
چمان به سوی چمن با چمانه رو که شدهست
چمن چو مجلس بزم خدایگان خرم
شکوفه کرد دل غنچه از شراب سحر
به بانگ مرغ چو بیدار شد ز خواب سحر
شکوفه شمع برافروخت در چمن روشن
نهاد لاله چراغی در انجمن روشن
گشای دیدهٔ عبرت که چشم نرگس شد
به وقت صبح به دیدار نسترن روشن
هوای مهر اثر کرد در دل غنچه
نمود راز دل از چاک پیرهن روشن
چو یافت آینهٔ آب صیقلی از باد
نمود در دل او روی یاسمن روشن
زبان سوسن گویا زبانهٔ شمع است
ز تشنگی به در افتاده از دهن روشن
میان باغ تباشیر صبح را امشب
دمید همچو سپیده رخ سمن روشن
تمام برق چو تیغ یمانی شاه است
که میدرخشد از جانب یمن روشن
خدایگان سلاطین شهنشه عادل
سحاب راتبهٔ کان یسار دریا دل
شهی که میشود از فتح او ظفر پیدا
ز نور طلعت او هست زیب و فر پیدا
چراغ دودهٔ دولت جلالالدین هوشنگ
که دیده را شود از نور او بصر پیدا
نسیم صبح ز لطفش به گوش گل میگفت
که غنچه را شده صدبرگ در سحر پیدا
ز تاب قهرش گل نار میشود در باغ
که همچو آتش موسی است در شجر پیدا
ز بحر دستش با آب روی دارد تیغ
شدهست از صدف تیغ او گهر پیدا
بلند همت کان ثروت هنرپرور
که شد به نوبت او قیمت هنر پیدا
قضا به نامش آن دم که سکه بر زر زد
ز نام نامی او گشت وجه زر پیدا
جهان به دولت او آرزوی آن دارد
که نا جهان بود او حکم بر جهان دارد
زهی زمان تو از عهد مامضی خوشتر
زمین به فر تو از عرصهٔ سما خوشتر
به صدق مهر تو را صبحدم هوادار است
از آن به صبح شود هر نفس هوا خوشتر
علاج ضعف صبا اهتمام خُلق تو کرد
که شد به قوت آن دم به دم صبا خوشتر
فلک به گرد زمین گشت دورها و ندید
به دور عدل تو از روزگار ما خوشتر
اگر چه بنده در ایام دولت تو خوش است
توقع است که داری تو بنده را خوشتر
در این قصیده که اول ردیف او خوش بود
ردیف آخر او هست ظاهراً خوشتر
برین جناب اگر ناصرا دعا گویی
دعا بگو که در آخر بود دعا خوشتر
بهار و عید به روی تو شاد و خرم باد
بقای عمر تو تا انقراض عالم باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعری با تمی عاشقانه و بهاری است. شاعر از زیباییهای بهار، گل و نسیم صحبت میکند و به شادی و سرور ناشی از فصل جدید زندگی اشاره میکند. او به همدمی و خوشیهای لحظاتی که با دوستان سپری میشود تأکید میکند و همچنین از شادیها و لذتهای عشق سخن میگوید. در این شعر، شاعر به وصف باغ و گلستان، نقش محبت و زیبایی در زندگی، و خوشبختی ناشی از وجود معشوق میپردازد. او همچنین به نقش عدالت و ویژگیهای مثبت حکومتی اشاره دارد و دعا میکند که فرّ و برکت به زندگی همه جاری باشد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که عمر محبوبش طولانی باشد و به خوشی در دنیا و آخرت منتهی شود.
هوش مصنوعی: عشق به اوج خود رسید و همچون بهاری دلنشین، شوق و شادی را به ارمغان آورد. همچون لالهای زیبا در میان گلزار، طراوت و سرزندگی را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در روز عید قربان، خون صراحی باید ریخته شود و در عشق، چنین شکار خوشی به دست میآید. به عبارت دیگر، در عشق و عاشقی، وقوع چنین لحظاتی خود به نوعی قربانی کردن و فدا کردن وجود دارد که ارزشمند و خوشایند است.
هوش مصنوعی: باده بیاور و برای مدتی کوتاه بنشین و با کسی همنشینی کن که او نیز خوشحال و شاداب باشد.
هوش مصنوعی: اگر در رقص و شادی به ستایش و دست زدن مشغول هستی، مانند چنار دست از این کار برندار. اگر همواره در دستت چنین زیبایی است، ارزش آن را بدان.
هوش مصنوعی: اگرچه مستی باعث میشود که کارها به هم بریزد و همواره دچار مشکل شوند، اما کار من این است که به رغم همه اینها، به کار خوشی مشغولم و این کار برای من ادامه دارد.
هوش مصنوعی: در طول عمر خود، چشم نرگس هرگز خواب چنین لحظه شاد و روزهای خوشی را ندیده است.
هوش مصنوعی: چمن به خاطر زیبایی و جلوه گل شاداب و خوشطعم است، درست مثل اینکه خوشبختی شاه، روز به روز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: جای باغ و گلستان خیلی زیبا و دلچسب است. از دوستان خوبم نوشیدنی خوشمزهای را بخور.
هوش مصنوعی: از خیمهای شاداب و زیبا مانند لاله در دل صحرا بهرهمند شو، زیرا غنچهها نماد شادی و خوشی هستند و گلستانها نیز پر از سرسبزی و نشاطاند.
هوش مصنوعی: وقتی بهار و عید با هم هماهنگ شدند، زمین زیبا و زمان شاداب و خوشحال شد.
هوش مصنوعی: از ساقی بخواه که جامی از گل ارغوانی به تو بدهد، زیرا در این حال، گل زیبا و خوش بویی است و رنگ ارغوانی خوشایند و شاداب است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخشش زهره، زمین به زیبایی آسمان خوشحال و سرشار از ستارهها شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر تعادل و خوبی هوا، جهان کهن به تازگی و شادابی جوان تبدیل شده است، به طوری که همه جا خوشحال و سرزنده شده است.
هوش مصنوعی: به سمت چمن برو که با چهره جوانیات، چمن به مانند مجلس شادی خداوندان خوشحال شده است.
هوش مصنوعی: دل غنچه به خاطر شراب سحرگاه شکوفا شد، مانند صدای پرندهای که در صبح زود از خواب بیدار میشود.
هوش مصنوعی: در باغ، شکوفه ای شعله ور شد و روشنی را به چمن بخشید و لاله نیز در میان جمع به مانند چراغی درخشان خود را نشان داد.
هوش مصنوعی: بیدار شو و عبرت بگیر، زیرا که در صبح روشن، چشمان زیبای نرگس در برابر نسترن درخشان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: عشق و محبت در دل گل غنچه تأثیر گذاشت و احساسات پنهانش را از درز لباس روشنش فاش کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که آب صاف و بینقص در آینهای پیدا شد، تصویر گل یاسمن روشن در دل او نقش بست.
هوش مصنوعی: زبان گلسوسن مانند شعلهٔ شمعی است که به خاطر تشنگی، از روشنایی خود به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: امشب در باغ، صبح مانند سپیده دم برآمده و نور سمنها را روشن کرده است.
هوش مصنوعی: تمام نور و جلا مانند شمشیری از یمن میدرخشد که نشاندهنده قدرت و زیبایی است.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ که پادشاهان به عدالت تو میبالند، باران رحمت تو مانند دریا دلها را سیراب میکند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که با پیروزیهایش به عزت و افتخار دست مییابد، زیبایی و جلالش از نور چهرهاش ناشی میشود.
هوش مصنوعی: چراغی که در دربار جلالالدین هوشنگ روشن است، چنان نورانی است که چشمها از روشنی آن روشن میشوند و میتوانند بهتر ببینند.
هوش مصنوعی: نسیم صبح به گل میگوید که در این صبح زود، غنچه به زیبایی شکفته و چهرهاش از صدپَر برگاش هویدا شده است.
هوش مصنوعی: از شدت خشم او، گل نار در باغ مانند آتش موسى در درختان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: از دریا دستانش با آب در تماس است و به همین دلیل تیغ او که از صدف ساخته شده، مانند یک گوهر درخشان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که دارای اراده و همت بلندی است، مانند گنجی است که هنر را پرورش میدهد و در زمان مناسب ارزش هنر او شناخته میشود.
هوش مصنوعی: سرنوشت به نام او رقم خورد زمانی که سکه بر طلای خالص زده شد و به واسطه نام او، اهمیت و ارزش طلا مشخص شد.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر مقام و قدرت او آرزوی میکند که او حتی قبل از اینکه وجود داشته باشد، بر تمامی جهان حکومت میکرده است.
هوش مصنوعی: زمانهای که تو در آن به سر میبری، از زمانهای گذشته زیباتر و دلانگیزتر است و زمین به خاطر وجود تو، از آسمان هم زیباتر و دلپذیرتر مینماید.
هوش مصنوعی: صداقت عشق تو باعث شده است که صبح را به گرمی و دوستی از سر بگذرانم و به همین خاطر هر لحظهی صبح، هوا برایم دلپذیرتر میشود.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی برای درمان ناتوانی خود به زحمتی افتاد و تلاش کرد، بهطوری که هر لحظه نسیم دلپذیرتر و خوشتر شد.
هوش مصنوعی: آسمان به دور زمین میچرخد و در این گردش، هیچچیزی از دوران عدالت تو برای ما خوشایندتر نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه در زمان خوشی و قدرت تو من خوشحالم، اما امیدوارم که تو هم به من توجهی کنی و خوشحالیام را بیشتر کنی.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره میکند که در ابتدا، قافیهها و ردیفهای خوشایند وجود دارند، اما در انتهای شعر، این قافیهها به شکلی ظاهراً جذابتر و زیباتر به نظر میرسند. به این ترتیب، تناسب و هماهنگی بین آغاز و پایان شعر را مورد توجه قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر به این مقام و جایگاه رسیدی و کسی به ناصری دعا میگوید، تو نیز دعا بفرست، چرا که دعا در نهایت خوشایندتر و مؤثرتر است.
هوش مصنوعی: بهار و عید برای تو مبارک و خوشحالکننده باشد و آرزو میکنم زندگیات تا پایان دنیا ادامه داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.