نیست مقدور علاج غم دنیا کردن
گره از جبهه به ناخن نتوان وا کردن
از ولی نعمت عقبی نتوان رو گرداند
از بصیرت نبود پشت به دنیا کردن
می شود بسته در فیض ز واکردن لب
درد خود عرض نباید به مسیحا کردن
آنقدر از دل صد پاره نمانده است بجا
که به احباب توان رقعه ای انشا کردن
پیش دریای گهرخیز به هر قطره گدا
لب به دریوزه نباید چو صدف وا کردن
عنقریب است که هم پله قارون شده است
خواجه از تکیه به جمعیت دنیا کردن
خامه بیهوده دهد نبض به دستی هر دم
نشود درد سخن به، به مداوا کردن
نیست ممکن به فسون بدگهران نیک شوند
که گره از دم عقرب نتوان وا کردن
زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟
شاهد عجز بود شکوه ز دنیا کردن
نور خورشید دهد دیده دل را صائب
گریه چون شمع نهان در دل شبها کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل فوق به بیان ناامیدی وناکارآمدی در درمان غمهای دنیوی میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که نمیتوان با ظاهر سازی و نیرنگ، مشکلات و دردهای حقیقی را برطرف کرد. او تأکید میکند که نباید به دنیا وابسته بود و از حقیقت دور شد. در نهایت، شاعر از ناتوانی در ابراز دردهای درونی سخن میگوید و به ناکامی در جستجوی آرامش در دنیا اشاره میکند. غزل تصویرگر عمق اندوه و بیفایده بودن تلاشهای سطحی برای حل مسائل عاطفی است.
هوش مصنوعی: غصههای دنیا را نمیتوان درمان کرد، مثل این که نمیتوان گرهای را که در پیشانی ایجاد شده با ناخن باز کرد.
هوش مصنوعی: نمیتوان از خداوند متعال روی برگرداند، چرا که درک و آگاهی درست نیاز دارد که به دنیا پشت نکنیم.
هوش مصنوعی: اگر در بند نعمتها باشی، نباید با بیان دردهایت، دیگران را به تسکین دادن و کمک کردن واداری.
هوش مصنوعی: دیگر آنقدر از دل دردناک و شکسته چیزی باقی نمانده که بتوانم برای دوستانم نامهای بنویسم.
هوش مصنوعی: در کنار دریای پربرکت، نباید همچون صدف برای هر قطره ارزشمند گدایی کرد و خود را در معرض خوار شدن قرار داد.
هوش مصنوعی: به زودی، با تکیه بر زندگی مادی و وابستگی به جمعیت و دنیا، خواجه به مقام و ثروت زیادی دست خواهد یافت، اما این وضعیت پایدار نیست و ممکن است به آسانی از دست برود.
هوش مصنوعی: قلم بیهوده در دست برخی افراد به نوشتن ادامه میدهد، اما سخن را نمیتوان با نوشتن درمان کرد.
هوش مصنوعی: نمیتوان انتظار داشت که افراد بد و خبیث به خوبی و نیکی تبدیل شوند، همانطور که نمیتوان گرهی را که عقرب با دمش بسته، باز کرد.
هوش مصنوعی: زن چه ویژگیای دارد که مرد به خاطر او به فریاد و کمک نیازمند میشود؟ این نشاندهنده ناتوانی اوست که از شرایط دنیا شکایت میکند.
هوش مصنوعی: نور خورشید، چشم دل را روشن میکند، و مانند شمعی که در دل شب پنهان است، دل را به گریه وا میدارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه عادت تو لطف و مواسا کردن
کار تو تربیت مردم دانا کردن
هست در شان تو ترتیب معایش دادن
هست در عادت تو قهر محابا کردن
وصمت خاطر خورشید وشت دانی چیست؟
[...]
در دل سخت تو نتوان به سخن جا کردن
نتوان غنچه پیکان به نفس وا کردن
پرده چهره مقصود سیه کاری توست
سعی کن سعی در آیینه مصفا کردن
غوطه در خار دهد دیده کوته بین را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.