ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من
ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من
به این طالع چرا از دوستان من راستی جویم؟
که افتاده است چپ با دست من نقش نگین من
اگر چه ظاهرم تلخ است، شیرین است گفتارم
نهان در پرده زنبور باشد انگبین من
ز بس بر خرمنم برق بلا ده تیغه می بارد
به خاکستر نشیند تا به گردن خوشه چین من
شفق هر صبحدم صد کاسه خون در ساغرم ریزد
فلک از کهکشان هر شب کمر بندد به کین من
مده رو پیش چشم من نقاب بی مروت را
مباد آید برون از پرده آه آتشین من
دماغ ناله مجنون صحرایی کجا دارد؟
جرس را مهر بر لب می نهد محمل نشین من
امیدی هست آب رفته اش دیگر به جو آید
یکی سازد به مژگان دست را گر آستین من
تو ای صائب دل خرم اگر داری خوشت باشد
گره فرسود شد در گرد غم چین جبین من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعری از شاعر ایرانی است که در آن به احساسات عمیق و رنجهایی که بر او و جامعهاش سایه افکنده است، اشاره میکند. شاعر از نازکدلی و رنج مردم صحبت میکند و به تصویر کشیدن درد و رنج خود میپردازد. او به دوگانگی ظاهری و باطنی اشاره دارد و میگوید که اگرچه ظاهرش تلخ است، اما گفتار و اندیشهاش شیرین است. شاعر به مواضع نادرست دوستها و بدیهایی که به او رخ میدهد، اشاره میکند و بر ناامیدی و رنجهای خود تأکید میکند. در نهایت، او به امید و آرزوها اشاره میکند و از کسی میخواهد که در غم او شریک باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او به شدت به مردم عزیز و نازنینم آسیب زده، آستین من نیز به خاطر این درد و رنج مانند جوی خون شده است.
هوش مصنوعی: چرا به سرنوشت خودم نگاهی نمیاندازم و از دوستانم کمک نمیخواهم؟ چون در حال حاضر زندگیام به طور نامناسبی پیش میرود و همه چیز به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: اگرچه ظاهر من شاید ناامیدکننده و تلخ به نظر برسد، اما درون من حقایق و سخنان شیرینی وجود دارد. مانند زنبوری که عسل را در دل خود دارد، گنجینهای از کلام شیرین در من نهفته است.
هوش مصنوعی: به دلیل مشکلاتی که در زندگیام وجود دارد، سختیها و خطرات به من حملهور میشوند و مانند بارانی که بر روی خاکستر مینشیند، به من تأثیر میگذارند و زندگیام را تحتالشعاع قرار میدهند.
هوش مصنوعی: در آغاز هر روز، نور سرخ رنگی مانند کاسههای خون در جام من ریخته میشود و شبها آسمان با کینهاش به من، کمربند میبندد.
هوش مصنوعی: ای کاش در حضور من، پرده بیرحمی را کنار نزنید و باعث نشوید که آتش درونم نمایان شود.
هوش مصنوعی: کجا میتوان صدای ناله مجنون صحرایی را شنید؟ در حالی که سوار بر شتر، باری که در دلم دارم، بر لبانم مهر سکوت زده است.
هوش مصنوعی: امیدی وجود دارد که آبی که رفته، دوباره به جریان بیفتد. یکی با اشک چشمانش دست را به هم میزند، اگرچه آستین من خیس است.
هوش مصنوعی: ای صائب، اگر دل شاد و خوشحالی، بدان که غم و اندوه بر پیشانی من جای گرفته و همانند گرهای کهنه به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من
ز جوش بلبلان گرداب خون شد آستین من
دلم از سوختن خود را دمی فارغ نمی دارد
کباب شعله خوبان است داغ دلنشین من
ز فکر زلف او از بسکه روز تیره یی دارم
[...]
همایون است امشب بخت و دولت شد قرین من
که در صحن ارم شد حور جنت همنشین من
بگفتم چین زلفش را که این مشک از ختا خیزد
بگفتا این خطا باشد بود نافه بچین من
چه خوش گفت اژدر گیسو بخورشید بناگوشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.