چو تار چنگ، فلک چون نمی نواخت مرا
به حیرتم که چرا این قدر گداخت مرا
اگر چه سوز محبت ز من اثر نگذاشت
به بوی سوختگی می توان شناخت مرا
چرا به آتش هجران حواله باید کرد؟
چو می توان به نگاهی کباب ساخت مرا
اگر چه نقش حریفان شش و ز من یک بود
رهین طالع خویشم که کم نباخت مرا
کباب داغ جنونم، که این ستاره شوخ
ز آفتاب قیامت خجل نساخت مرا
درین ستمکده آن شمع تیره روزم من
که انتظار نسیم سحر گداخت مرا
شکست هر که مرا، در شکست خود کوشید
ز خویش گرد برآورد هر که تاخت مرا
چو ماه مصر عزیز جهان نمی گشتم
اگر تپانچه اخوان نمی نواخت مرا
کنم چگونه ادا شکر بی وجودی را؟
که از شکنجه هستی خلاص ساخت مرا
مرا چو رشته به مکتوب می توان پیچید
ز بس که دوری آن سنگدل گداخت مرا
نه یار و دوست شناسم نه خویش را صائب
که آشنایی او کرد ناشناخت مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق رنج و ناکامی شاعر است که به خاطر محبت و جدایی از معشوق دچار درد و آتش درون شده است. شاعر حس میکند که مانند تار چنگی نواخته نمیشود و در حیرت از دلایل این درد و رنج است. او به بوی سوختگی محبت اشاره میکند و میگوید که حتی اگر به آتش هجران دچار شده باشد، یک نگاه میتواند او را دوباره زنده کند. شاعر نشان میدهد که در تنهایی و ستمکده زندگی، مانند شمعی در تاریکی انتظار نسیم سحر را میکشد و از درد وجود خود ناله میکند. او احساس میکند که شکستهای زندگیاش نتیجه طالع خود اوست و در نهایت، به حالت بیهویتی و گمشدهگی دچار شده است و از آشناییها نیز بیگانه شده است.
هوش مصنوعی: به مانند تارهای چنگ، آسمان به من نواختن نکرد و من در شگفتم که چرا اینقدر مرا تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: اگرچه عشق من آثارش را در من باقی نگذاشته، اما با بوی سوختگی میتوان فهمید که چه حالتی دارم.
هوش مصنوعی: چرا باید دلم را به آتش جدایی بسپارم؟ زمانی که میتوانم با یک نگاه تو، آتش عشق را در وجودم شعلهور کنم.
هوش مصنوعی: با اینکه در رقابتها، حریفانم تعدادشان بیشتر بود و من تنها بودم، اما سرنوشت و مقدر من باعث شد که به اندازه کمترین آسیب هم نرسم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد آتش اشتیاق و عشق من، به اندازهای قوی و سوزان است که حتی این ستاره پرانرژی و زندگیبخش، نتوانسته است مرا از حالت شگفتزده و خجالتزده خارج کند.
هوش مصنوعی: من در این مکان ظلمتبار چون شمعی هستم که در انتظار نسیم صبحگاهی به سوز و گداز افتادهام.
هوش مصنوعی: هر که به من آسیب رسانده، در واقع خودش را شکست داده و با تلاش برای ضربه زدن به من، به زشتیهای خود پرداخته است.
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای دنیا مانند ماه مصر نبود، من زندگیام را نمیگذراندم، مگر اینکه تیرهای محبت دوستانم مرا به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم شکرگزاری کنم از کسی که وجودم را آزار میداد و اکنون از درد و رنج زندگی رهایم کرده است؟
هوش مصنوعی: دوری از آن شخص بیرحم به قدری برایم سخت و آزاردهنده است که میتوانم احساساتم را مانند یک رشته به نوشتههایم بپیچم.
هوش مصنوعی: من نه یاری و دوستی میشناسم و نه خودم را، چرا که آشنایی او باعث شد که من را نشناسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو برگ لاله سموم غمت گداخت مرا
روم بدشت عدم کاین هوا نساخت مرا
چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا
به اولین نگه از شرم آب ساخت مرا
به یک نگاه مرا گرم شوق ساخت ولی
در انتظار نگاه دگر گداخت مرا
به چنگ بیم رگ جانم آشکار سپرد
[...]
دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا
فسان کشیده بروی زمانه آخت مرا
من آن جهان خیالم که فطرت ازلی
جهان بلبل و گل را شکست و ساخت مرا
می جوان که به پیمانه تو می ریزم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.