گنجور

 
صائب تبریزی

سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن

گر توانی آشنایی با نگاه خود مکن

رنگ بر رخساره عصمت مبادا بشکند

دستبازی با سر زلف سیاه خود مکن

قبله من، عکس در شرع حیا نامحرم است

خلوت آیینه را هم جلوه گاه خودمکن

خاطر رنگ حیا از برگ گل نازکترست

شاخ گل را زینت طرف کلاه خود مکن

لشکر غارتگر خط می رسد از گرد راه

تکیه بر جمعیت زلف سیاه خود مکن

پند صائب را در گوش غرور حسن ساز

بیش ازین آزار جان بی گناه خود مکن

 
 
 
صائب تبریزی

سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن

گر توانی، آشنایی با نگاه خود مکن

سیدای نسفی

ای مه من خانه زین جلوه گاه خود مکن

عالمی را روز محشر دادخواه خود مکن

آتش غیرت به جان بیگناه خود مکن

سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه