تا لب لعل تو را شد آشنایی با شراب
آتش بی طاقتی سر بر زد از جان کباب
گرچه از من کنی پنهان تو ای در خوشاب
قصه می خوردن و شبهای گشت ماهتاب
همنشینان تو می گویند پیش از آفتاب
تا شنیدم باده می نوشیدی به غیری ای حبیب
رفت چون سیماب از جان من آرام شکیب
می پرست من شنو امروز حرف این غریب
باده را بر خاک ریزی به که بر جام رقیب
کس به او می می دهد حیف از تو و حیف از شراب
بود امشب با دهانت گیر و دار نقل بزم
می شود ظاهر ز بادامت خمار نقل بزم
گرچه چون مینا نبودم در کنار نقل بزم
آگهم از طرح مجلس در شمار نقل بزم
گر نسازم یک به یک خاطر نشانت بی حساب
از غمت ای آتشین خو مانده ام در تاب و تب
کرده ام چون غنچه گل مهر خاموشی به لب
از تو می گویند مردم حرفهای بوالعجب
مجلسی داری و ساغر می کشی تا نیم شب
روز پنداری نمی بینم چشم نیمخواب
ای پسر تا زنده باشی سیدا دارد جدل
تا مبادا دامنت گردد ز دستی در خلل
زین سخنها خاطرت هرگز نگردد در گسل
وحشی دیوانه ام در راستگوئی ها مثل
خواه راه از من بگردان خواه روی از من بتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و پرشور است که به زیبایی معشوق و تأثیر عشق بر فرد میپردازد. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق سخن میگوید و به تجربه نوشیدن شراب و شبهای پر راز و رمز اشاره میکند. او در مورد غم و تنهایی ناشی از دوری از معشوق و نیز زیباییهای مجالس بزم صحبت میکند. با وجود درد و رنج ناشی از عشق، شاعر تلاش میکند تا عواطف خود را بیان کند و از خاطرات شیرین خود با معشوق یاد کند. در نهایت، او خود را دیوانه عشق مینامد و در تلاش است تا ارتباطی واقعی با معشوق داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی لب زیبایت با شراب آشنا شد، شوری در وجودم به وجود آمد که از شدت احساسم همچون آتش، جانم به شدت میسوزد.
هوش مصنوعی: اگرچه تو ای محبوب، در خوشی و زیبایی خود را از من پنهان میکنی، اما داستان عشق و شبهای پرستاره همچنان در ذهن من باقیست.
هوش مصنوعی: دوستان و هم نشینان تو میگویند که تو قبل از طلوع آفتاب، کارهایت را انجام میدهی.
هوش مصنوعی: زمانی که خبر نوشیدن شراب توسط تو را با شخصی غیر از خودم شنیدم، مانند جیوه از جانم بیرون رفت و آرامش و صبوریام از بین رفت.
هوش مصنوعی: امروز به صحبتهای این بیگانه گوش کن. بهتر است که باده را بر زمین بریزی تا اینکه در جام رقیب بریزی.
هوش مصنوعی: هیچکس به او نوشیدنی نمیدهد، حیف از تو و حیف از شراب.
هوش مصنوعی: امشب با لبهای تو حس و حال جشن و شادی به وجود آمده است و نشانههای سرمستی از گردنبدنت پیداست.
هوش مصنوعی: هرچند که در زیبایی و ظرافت مانند مینا نیستم، اما در محفل و جشن، به عنوان یکی از اجزای مهم و جذاب مجلس مطرح هستم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به تدریج خاطراتت را بسازم، در دل و ذهنم بیهدف و بدون شمار خواهند بود.
هوش مصنوعی: از درد و غم تو، مثل آتشی درونم میسوزد و در حال تلاطم و تنش هستم. مانند غنچه گلی که به خاطر محبت، لبهایم خاموش و ساکت است.
هوش مصنوعی: مردم در مورد تو حرفهای عجیبی میزنند و میگویند که تو در جمعهای مجلسیات تا دیروقت مشغول نوشیدن هستی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در روز هیچ چیزی را نمیبینم، چون چشمانم خوابآلود هستند.
هوش مصنوعی: ای پسر، تا وقتی زندهای باید مراقب باشی و با احتیاط عمل کنی تا مبادا مشکلی برایت پیش بیاید و دامن خود را آلوده کنی.
هوش مصنوعی: هرگز از این حرفها در ذهنت فراموش نخواهد شد. من مانند دیوانهای وحشی در بیان حقیقتها هستم.
هوش مصنوعی: خواهی میتوانی از من فاصله بگیری یا رویت را از من برگردانی، انتخاب با خودت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.