گنجور

 
صائب تبریزی

سرکشی بگذار پیش امر حق تسلیم کن

آتش نمرود را گلزار ابراهیم کن

بر تو دشوارست اگر یکجا وداع مال و جان

پیشتر از رفتن جان، مال را تسلیم کن

نخل بهتر در زمین نرم بالا می کشد

خاکساران جهان را بیشتر تعظیم کن

برمدار از سجده حق هفت عضو خویش را

همچو مردان خدا تسخیر هفت اقلیم کن

هیچ نگشاید به جز وسواس از علم نجوم

چهره را از جدول خون صفحه تقویم کن

در گذر از ثابت و سیار، صائب همچو برق

روی از یک قبله روشن همچو ابراهیم کن

 
 
 
بابافغانی

ای ز جان شیرین تر آغاز ترش رویی مکن

با چنان روی نکو بنیاد بد خوبی مکن

ما به آب دیده و خون دلت پرورده ایم

سرمکش ای شاخ گل از ما و خودرویی مکن

چون نمی جویی دلم را کز جفا آزرده یی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه