ای که چون گل خنده بر اوضاع عالم می زنی
مستعد گوشمال خار می باید شدن
همچو صائب صحت جاوید اگر داری طمع
خسته آن نرگس بیمار می باید شدن
چون سیاهی شد ز مو هشیار می باید شدن
صبح چون روشن شود بیدار می باید شدن
عمرها کار تو با گفتار بی کردار بود
بعد ازین کردار بی گفتار می باید شدن
برنخیزد هر که در قید تن آسانی فتاد
صد بیابان دو ازین دیوار می باید شدن
گوهر آسودگی در حلقه تسبیح نیست
در کمند وحدت زنار می باید شدن
تا شوی چشم و چراغ عالمی چون آفتاب
خاکمال کوچه و بازار می باید شدن
چشم ها از شبنم گل وام می باید گرفت
واله آن آتشین رخسار می باید شدن
تا نگردی فانی از میخانه پا بیرون منه
زین مکان بی جبه و دستار می باید شدن
چون زمین یک جا ستادن می کند دل را سیاه
همچو مه گرد جهان سیار می باید شدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار ما رندست و با او یار میباید شدن
غمزهاش مست است هان، هوشیار میباید شدن
تا ز لعل آتشین بر ما فشاند جرعهای
سالها خاک در خمار میباید شدن
بر سر انکار ما گر رفت زاهد باش گو
[...]
طالب یار، اول او را یار میباید شدن
بعد از آن با عشق او، در کار میباید شدن
تا نماند جز وجود یار چیزی در میان
از وجود خویشتن بیزار میباید شدن
خلوت صوفی چو خالی نیست از زرق و ریا
[...]
چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن
صبح چون روشن شود بیدار میباید شدن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.