گنجور

 
صائب تبریزی

خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن

با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن

چون قفس در هم شکست از خود رمیدن مشکل است

پیشتر آماده پرواز می باید شدن

تا زبان آور شوی چون شمع در دلهای شب

با خموشی روزها دمساز می باید شدن

چون جوانمردان نه ای گر در زیان غالب شریک

با زیان و سود خلق انباز می باید شدن

چشم وام از حلقه های زلف می باید گرفت

محو آن حسن سراپا ناز می باید شدن

نیست آسان عشق با خوبان نوخط باختن

تخته مشق عتاب و ناز می باید شدن

آستین بر شعله آواز می باید فشاند

سرمه خاموشی غماز می باید شدن

تا شوی مانند صائب در سخن عالی مقام

خاک پاک هر سخن پرداز می باید شدن