نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
برگریزان مکافات است دندان ریختن
سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار
مدتی هم اشک میباید به دامان ریختن
چشمهٔ خورشید را شبنم نیندازد ز جوش
چند آب سرد بر خون شهیدان ریختن؟
تلخی منت حلاوت میبرد از شهد جان
آبرو نتوان برای آب حیوان ریختن
با سبکروحان به سر بر، تا توانی همچو گل
در کنار دشمن خود خرده جان ریختن
میتواند بلبل ما از غبار بال و پر
در گریبان خزان رنگ گلستان ریختن
بر سر شورست اشکم، نوح تردستی کجاست
تا ز چشمم یاد گیرد رنگ طوفان ریختن
آنقدر موج حلاوت زد دهان او که مور
میتواند قندها از شیرهٔ جان ریختن
حسن را صائب گزیر از دودمان زلف نیست
شمعِ عالمسوز را بیرشته نتوان ریختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان دشواریها و تلخیهای زندگی میپردازد و به نوعی از اثرات مثبت و منفی آنها میگوید. او اشاره میکند که بیدرد و زحمت نمیتوان به نعمتها دست یافت و خون دل خوردن باید تا نتیجهٔ مطلوب به دست آید. همچنین بیان میکند که برای رسیدن به زیباییها باید به تلخیها نیز تن داد، و در نهایت به قدرت تغییر و تأثیرگذاری در زندگی اشاره دارد. شاعر از اشکها و دردهای خود میگوید و آنها را بخشی از تجربهٔ انسانیت میداند. به طور کلی، این شعر حاوی پیامی از صبر و تحمل در مواجهه با سختیها است.
هوش مصنوعی: ریختن خون نعمتهای گوناگون آسان نیست، چرا که عواقب آن مانند افتادن دندانها است.
هوش مصنوعی: سالها دل را با گل و زیبایی شاد کردی، اما همچنان باید مدتی اشک و غم را هم به دامن زندگی بریزی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به زبان ساده بیان کنیم، این جمله به ما میگوید که نور خورشید تحت تأثیر شبنم قرار نمیگیرد و به همین ترتیب، ریزش آب سرد بر خون شهیدان نمیتواند از شدت و اهمیت آن بکاهد. به عبارتی، چیزهای کوچک و بیاهمیت نمیتوانند بر روی ارزش و معنای بزرگتر تأثیر بگذارند.
هوش مصنوعی: وقتی که بار غم و ناراحتی بر دوش انسان سنگینی کند، آن لذتها و شیرینیهای زندگی از بین میرود. نمیتوان برای از بین بردن آبرو و اعتبار خود، از آب حیات و زندگی استفاده کرد.
هوش مصنوعی: با انسانهای سبکبار و خوشروح معاشرت کن، و تا جایی که میتوانی مانند گل، حتی در کنار دشمنان خود، لطافت و زیبایی خود را حفظ کن و از خود محبت و نیکی نشان بده.
هوش مصنوعی: بلبل ما قادر است با غبار بال و پر خود در فصل خزان رنگ گلستان را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: من در حالتی از احساسات شدید هستم، چه کسی میتواند به من کمک کند تا از چشمانم یاد بگیرد چگونه به مانند طوفان اشک بریزم؟
هوش مصنوعی: موجی از شیرینی و خوشی به دهان او رسید که حتی مورچهها هم میتوانند قند را از جان او بیرون بیاورند.
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی باید از نسل و خانوادهای پاک و معصوم باشد. همچنین، مثل شمعی که روشنایی و نور را به وجود میآورد، نمیتوان بدون داشتن رشتهای از اراده و تلاش، چیزی را به وجود آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن
هیچ کم نبود ز خون صد مسلمان ریختن
جان فدای قاتلی کز حیرت نظارهاش
زخم ما را شد فرامش خون به دامان ریختن
نیم بسمل میطپم در خاک و خون ز آن رو هست
[...]
نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
برگریزان مکافات است دندان ریختن!
برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریختن
گریه حسرت بود بر عمر، دندان ریختن
نیست از ذکر زبانی جان ودل را هیچ فیض
باده بیهوشت نسازد، از گریبان ریختن
روزی هر کس مقدر گشته از کشت کرم
[...]
سجدهٔ خواریست آب رو پی نان ریختن
این عرق را بیجبین بر خاک نتوان ریختن
بهر یک شبنم درین گلشن نفسها سوخت صبح
سهل کاری نیست رنگ چشم گریان ریختن
گرد آثار تعین خجلت آزادگیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.