چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم
به نظر ازان عزیزم به بها ازان گرانم
که به هیچ دل چو گوهر ننشسته است گردم
من و بی حجاب گشتن، چه خیال باطل است این؟
که اگر به دل درآیی تو به گرد دل نگردم
به سیاه روزی من دل سنگ خاره سوزد
که نشد چو سبزه خط ز لب تو آبخوردم
گلی از لباس رنگین نشکفت برعذارم
جگری است پاره پاره چو هدف ز سرخ و زردم
نتوان فشاند دامن ز غبار هستی من
که گران رکاب باشد چو خط غبار گردم
نه چنان ربود فکرم ز میان اهل عالم
که توان رسید صائب به خیال دور گردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که دل کسی به درد او نمیسوزد و او نیز به دردی نرسیده که دیگران بتوانند آن را احساس کنند. او به ارزش و گرانبهایی خود اشاره میکند و میگوید که دل هیچ کس به اندازه دل او ارزش ندارد. همچنین، شاعر از این که بیخود به دنبال عشق برود ناامید است و میداند که محبت واقعی به سادگی به دست نمیآید. او حالت غم و افسردگی خود را توصیف میکند و به جدایی و مشکلاتی که با آن مواجه است، اشاره میکند. در نهایت، او نشان میدهد که هیچ چیز نمیتواند او را از دنیای دغدغهها و مشکلاتش آزاد کند.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر کسی دلش نسوزد، زیرا من به درد و رنجی نرسیدهام که دیگران بتوانند به آن برسند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که ارزش من به خاطر عشق عزیزم بیشتر از ارزش واقعیام است، چرا که هیچ دلی مانند من که همچون جواهر میدرخشد، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من و بدون حجاب بودن، چه تصور نادرستی است! چون اگر به دل من بیایی، دیگر دور قلبم نخواهم گشت.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر روزگار سیاه و سختیهایی که دارم، مثل سنگی داغ میسوزد، زیرا نتوانستم از لبهای تو آب بنوشم، مثل سبزهای که از آب میخورد.
هوش مصنوعی: گلی که بر چهرهام نشکفته و رنگین نیست، نشان از دردی عمیق دارد. دل من مانند تکههای پاره پاره است، همانند اهدافی که به رنگهای سرخ و زرد تقسیم شدهاند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم دامنم را از غبار زندگیام پاک کنم، زیرا سنگینی و بار سنگین گذشتهام مثل خطی از گرد و غبار، همه جا حضور دارد.
هوش مصنوعی: فکرم به حدی مشغول و غرق در افکار و خیالات خود شده است که نمیتوانم به راحتی به دیگران و دنیای اطرافم توجه کنم. به قدری عمیق در خیال خودم هستم که نمیتوانم به واقعیتها نزدیک شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
بشکست جام توبه چو شراب عشق خوردم
به جمال بینظیرت به شراب شیرگیرت
که به گرد عهد و توبه نروم دگر نگردم
به لب شکرفشانت به ضمیر غیب دانت
[...]
ز خراش دم به رقت، ز گداز دل به دردم
دم آتشین بیانان بفسرد و گفت سردم
شده ام ز خویش قانع به خیال جلق و دلقی
نه به درد بازگشتم، نه ز دیده آب خوردم
دهم ار غذای مرغان به خیال دام و قیدم
[...]
چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم
نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار دردم
چه گلی شکفته گردد به هوای آه سردم؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.