گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم

نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم

به نظر ازان عزیزم به بها ازان گرانم

که به هیچ دل چو گوهر ننشسته است گردم

من و بی حجاب گشتن، چه خیال باطل است این؟

که اگر به دل درآیی تو به گرد دل نگردم

به سیاه روزی من دل سنگ خاره سوزد

که نشد چو سبزه خط ز لب تو آبخوردم

گلی از لباس رنگین نشکفت برعذارم

جگری است پاره پاره چو هدف ز سرخ و زردم

نتوان فشاند دامن ز غبار هستی من

که گران رکاب باشد چو خط غبار گردم

نه چنان ربود فکرم ز میان اهل عالم

که توان رسید صائب به خیال دور گردم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مولانا

تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم

بشکست جام توبه چو شراب عشق خوردم

به جمال بی‌نظیرت به شراب شیرگیرت

که به گرد عهد و توبه نروم دگر نگردم

به لب شکرفشانت به ضمیر غیب دانت

[...]

نظیری نیشابوری

ز خراش دم به رقت، ز گداز دل به دردم

دم آتشین بیانان بفسرد و گفت سردم

شده ام ز خویش قانع به خیال جلق و دلقی

نه به درد بازگشتم، نه ز دیده آب خوردم

دهم ار غذای مرغان به خیال دام و قیدم

[...]

صائب تبریزی

چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم

نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم

حزین لاهیجی

نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار دردم

چه گلی شکفته گردد به هوای آه سردم؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه