آتش به دل از گرمی این مرحله دارم
پا بر سر گنج گهر از آبله دارم
آتش به زر اینجا نفروشند و من خام
گرمی طمع از مردم این قافله دارم
آن راهنوردم که تهی پایی خود را
پیوسته نهان از نظر آبله دارم
از سلسله زلف کسی طرف نبسته است
عمری است که من ربط به این سلسله دارم
مینای فلک ظرف می عشق ندارد
کی طاقت این می من بی حوصله دارم؟
گویند به هم مردم عالم گله خویش
پیش که روم من که زعالم گله دارم؟
صائب به جز از سینه خود چاک زدن نیست
شغلی که درین عالم پر مشغله دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق و درونی خود را بیان میکند. او از آتش و گرمایی که در دلش دارد سخن میگوید و به گنجی که در دستانش است، اشاره میکند. او متوجه میشود که طمع و اشتیاق دیگران او را درگیر کرده و از خویشتن پنهان است. شاعر به روابطی که با دیگران دارد اشاره میکند و ابراز میکند که هیچکس به زلف محبوبش وابسته نیست. در این دنیا، او احساس میکند که عشق و محبت نایاب است و نمیتواند به راحتی با دیگران رابطه برقرار کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که در این دنیا مشغلههای فراوانی دارد و تنها از درون خود باید به دردها و مشکلاتش بپردازد.
هوش مصنوعی: از شدت عشق و شوقی که دارم، احساس عاطفی شدیدی در قلبم حس میکنم. در عین حال، از ناپایداریها و مشکلات زندگی نیز زخمهایی دارم که بر سر ثروت و زیباییها میزنم.
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی که در پی سود و منافع مادی است، اشاره میشود. او با وجود اینکه میداند در این محیط، ارزشها و وسایل مادی مانند طلا نیز فایدهای ندارد، اما همچنان به امید رسیدن به لذت و منفعتی از دیگران دل بسته است. این نشاندهندهی یک روحیهی خام و دیرپذیر است که به دنبال خواستههای دنیوی خود میگردد.
هوش مصنوعی: من آن راهنمایی هستم که همیشه از دیدگاه دیگران، نقصهای خود را پنهان میکنم.
هوش مصنوعی: مدتهاست که به خاطر زیباییهای زلف کسی به خودم مشغول هستم و هیچکس در این زمینه با من همدلی نکرده است.
هوش مصنوعی: آسمان از ظرف عشق خالی است و نمیتواند تحمل کند. من اما طاقت این عشق را دارم که منتظر نمیماند و بیتاب است.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که مردم جهان به یکدیگر شکایت میکنند و از مشکلاتشان گلایه دارند، اما من با خودم میگویم که به کجا بروم وقتی که خودم هم غمی دارم و چیزی برای شکایت دارم؟
هوش مصنوعی: تنها کاری که من در این دنیای پر از مشغله انجام میدهم، جراحتی است که از دل خود بروز میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من با تو بتوحید دل یکدله دارم
از عشق تو بر گردن جان سلسله دارم
من قطره که از بحر فزون حوصله دارم
از بحر عنایات تو چشم صله دارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.