گنجور

 
صائب تبریزی

در شهر اگر ملول نگردیم چون کنیم؟

دامان دشت نیست که مشق جنون کنیم

ما کاسه سرنگون و فلک کاسه سرنگون

در خانمان خرابی هم سعی چون کنیم؟

چون رود نیل کوچه دهد چرخ آبگون

از آه سرد چون ید بیضا برون کنیم

ما مرد قطع کردن این راه نیستیم

خاری به خون خویش مگر لاله گون کنیم

صائب جدال شیوه ما نیست در مصاف

ما خصم را به چرب زبانی زبون کنیم

 
 
 
بلند اقبال

آگه نیی که بیتو شب و روز چون کنیم

دل را کنیم خون وز چشمان برون کنیم

جور وجفا هر آنچه توافزون کنی به ما

ما با توطور مهر ووفا را فزون کنیم

دیوانه راست جای به زنجیر زلف تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه