در کوی جان به قطع مراحل نمیرسیم
تا گرد جسم هست به منزل نمیرسیم
نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام
از حق گذشتهایم و به باطل نمیرسیم
در دست و پا زدن گرو از موج میبریم
دانستهایم اگرچه به ساحل نمیرسیم
کار شتابکار به پایان نمیرسد
این است اگر شتاب، به منزل نمیرسیم
خونی که بود در تن ما، سوخت چون نفس
وز بخت بد هنوز به قاتل نمیرسیم
دست کرم ز رشته تسبیح بردهایم
روزی نمیرود که به صد دل نمیرسیم
زین سان که موج حادثه دنبال ما گرفت
چون کشتی حباب به ساحل نمیرسیم
صائب درین محیط که هر قطره واصل است
ما در خود از طبیعت کاهل نمیرسیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان رفت و ما به آرزوی دل نمیرسیم
هرچند میرویم به منزل نمیرسیم
برقیم و بلکه تندتر از برق و رعد نیز
وین طرفه تر که هیچ به محمل نمیرسیم
لطف خدا مدد کند از ناخدا چه سود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.