گنجور

 
صائب تبریزی

از آه دام موج به دریا فکنده ایم

از اشک تخم لاله به صحرا فکنده ایم

یک روز با حباب به کشتی نشسته ایم

همراه موج سلسله بر پا فکنده ایم

بر چهره ای که آب شود از نگاه گرم

غفلت نگر که طرح تماشا فکنده ایم

ما انتظار شور قیامت نمی کشیم

سنگی به شیشه خانه دلها فکنده ایم

کی به شود به مرهم زنگار آسمان؟

زخمی که ما به دل ز تمنا فکنده ایم

توفیق از رفاقت ما دست شسته است

امروز را،ز بس که به فردا فکنده ایم

رنگ شکسته کم ز زبان شکسته نیست

ما عرض حال خویش به سیما فکنده ایم

امروز ریشه گل بی خار گشته است

خاری که ما به چشم تماشا فکنده ایم

صائب به دولت دو جهانی رسیده است

ما چون همای سایه به هر جا فکنده ایم

 
 
 
سلیم تهرانی

ما در چمن بساط تمنا فکنده ایم

بر برگ لاله طرح تماشا فکنده ایم

چون آینه ز دیدن او چشم ما پر است

یوسف به طرح، پیش زلیخا فکنده ایم

از بهر صید کردن مرغابیان اشک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه