از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم
در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم
چون شیشه نیمه گشت کمر بسته می شود
شد عمر ما تمام و میان را نبسته ایم
سیلاب حادثات ز فریادیان ماست
تا همچو کوه پای به دامن شکسته ایم
داریم فکر ریشه دواندن ز سادگی
با آن که چون سپند بر آتش نشسته ایم
چون تن دهیم روز قیامت به زندگی؟
خون خورده تا ازین قفس تنگ جسته ایم
ما را امید وصل شکر باغ دلگشاست
در زیر پوست خنده زنان همچو پسته ایم
هر چند خون شود به مقامی نمی رسد
این شیشه ها که در ره دل ما شکسته ایم
داغ است چرخ شیشه دل از جان سخت ما
چون کوه زیر تیغ به تمکین نشسته ایم
صائب فضای سینه ما شیشه خانه ای است
از بس که آرزو به دل خود شکسته ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حسرت از دست رفتن فرصتها و مشکلات زندگی اشاره میکند. او به تصویر شکستهشدن شیشه و احساس عدم دستیابی به آرزوها میپردازد و از وضعیت خود به عنوان افرادی با آرزوهای برآوردهنشده و زخمخورده یاد میکند. شاعر از تصور نجات از بندهای زندگی و امید به وصال دل میگوید، در حالی که در درون خود احساس درد و رنج دارد. او با تشبیه فضای سینهاش به شیشه، به fragility و آسیبپذیری عمیق احساسات انسانی اشاره میکند و بیانگر این است که گاه آرزوها چنان بزرگ هستند که ممکن است فرد را از پا درآورند.
هوش مصنوعی: فرصتها از دست رفت و ما بهجای پیشرفت در مسیر زندگی، بیحرکت و ناتوان نشستهایم.
هوش مصنوعی: وقتی که شیشه نیمه پر میشود، انسان باید خود را آماده کند و به سرانجامی برساند. اما با این حال، عمر ما به پایان رسیده و ما هنوز کارهای ناتمامی داریم.
هوش مصنوعی: حادثهها و مشکلاتی که ما با فریادهایمان ایجاد کردهایم، به قدری شدید و سنگین است که ما همچون کوهی که پایش به دامن شکسته افتاده، در برابرشان ایستادهایم.
هوش مصنوعی: ما در فکر این هستیم که با سادگی و بیتوجهی، ریشهدار شویم، در حالی که در واقع مانند هیزم که روی آتش نشسته باشد، در خطر هستیم.
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت به زندگی جدیدی برگردیم، آیا میتوانیم با جان تازهای زندگی کنیم؟ ما تا به حال به خاطر رهایی از این قفس تنگ، سختیها و ناملایمات زیادی را تحمل کردهایم.
هوش مصنوعی: ما به وصال و ارتباطی امید داریم که مانند باغی پر از شکر و زیبایی است. در زیر ظاهری خندان و شاداب، ما همچون پستهای هستیم که درونش معانی و احساسات عمیقتری نهفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که ممکن است آه و ناله کنیم یا به لبهی ناکامی برسیم، اما شیشههای دل ما که به خاطر عشق و احساسات شکستهاند، هرگز به جایگاهی نمیرسند.
هوش مصنوعی: دل شیشهای ما از داغ آزار در چرخ زمان به شدت داغ شده است، اما ما مانند کوهی هستیم که تسلیم سختیها شدهایم و به آرامش نشستهایم.
هوش مصنوعی: دل ما مانند شیشهای است که در آن آرزوهای زیادی جا دادهایم، اما به خاطر ناامیدی و شکستهایی که تجربه کردهایم، آن شیشه شکسته و آسیب دیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشسته ایم
مگسل ز ما که بهر تو از خود گسسته ایم
آه، ار به روی تو نگشاییم ما شبی
چشمی که در فراق تو شبها نشسته ایم
آلوده جفای تو جان می رود درون
[...]
عمری ست دل به مهر و وفای تو بسته ایم
پیوند با تو کرده و از خود گسسته ایم
زهاد و خلد نسیه و اوباش و عیش نقد
ما خود به دولت غمت از هر دو رسته ایم
ما را چو در حریم وصال تو راه نیست
[...]
دست طمع ز مایده چرخ شسته ایم
از جان سخت خود به شکم سنگ بسته ایم
دامان بادبان توکل گرفته ایم
در زورق حباب به لنگر نشسته ایم
برگ خزان رسیده گلزار عالمیم
[...]
گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ایم
ور خسته میپذیری ما سخت خسته ایم
لطف تو میگشاید اگر کار بسته را
ما پای خود بدست خود ایدوست بسته ایم
ای خضر رهنما نظری کن بما که ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.