چشمی به گریه تر نشد از دود آتشم
یارب چه بود مصلحت از بود آتشم؟
پروانه مرا به چراغ احتیاج نیست
چون کرم شبچراغ زراندود آتشم
آسوده اند سوختگان از گداز عشق
از خامیی که هست مرا، عود آتشم
پای چراغ سوختگان است سینه ام
از داغ عشق، کعبه مقصود آتشم
سوزی که هست در جگر من مرا بس است
خامی نمی کند هوس آلود آتشم
دیگر عنان گریه نیارد نگاه داشت
در دیده ای که سرمه کشد دود آتشم
نه مستحق عشقم و نه در خور هوس
بیگانه بهشتم و مردود آتشم
خاکسترست حاصل نشو و نمای من
بی عاقبت چو خرمن نابود آتشم
از آه کم نشد پرکاهی غم از دلم
شد چهره کهربایی ازین دود آتشم
چون گوهر گرامی آدم درین بساط
مسجود آفرینش و مردود آتشم
صائب نگشت نرم دل آهنین من
عمری است گرچه در کف داود آتشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دغدغههای عاطفی و درونی گوینده است. او از آتش عشق و غمهای خود صحبت میکند، و با استفاده از تمثیل پروانه و چراغ به حس سوختن و سوزش در اثر عشق اشاره دارد. گوینده میگوید که از سوختن در عشق آسوده است اما همچنان درد و رنج را احساس میکند. او به بیان احساسات خود به گونهای پرداخته که نشان میدهد چگونه عشق او را تغییر داده و به خاکستر تبدیلش کرده است. در نهایت، او خود را در حسی از بیپناهی و مردودیت توصیف میکند، به نوعی که در حالی که عشق واسطه خوشبختی نیست، او همواره در جستجوی معنا و پذیرش است.
هوش مصنوعی: چشمی به خاطر آتش سوزانم اشکی نریخت، ای خدای من، چه دلیلی داشت که من اینگونه بسوزم؟
هوش مصنوعی: من به نور چراغ نیاز ندارم، زیرا شمعی در درونم وجود دارد که باعث میشود همیشه روشن باشم.
هوش مصنوعی: آنانی که در آتش عشق سوختهاند، راحت و بیدغدغهاند، در حالی که من همچنان به خاطر نارساییهایم در آتش عشق میسوزم.
هوش مصنوعی: سینهام به شدت از عشق میسوزد و مانند چراغی روشن است، در حالی که هدف و مقصد من، آتش و عشق است.
هوش مصنوعی: درون من آتش سوزانی وجود دارد که کافی است و علم و تجربهام به من این چنین میگوید که نمیتوانم به وسوسههای دل پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم اشکهایم را کنترل کنم، در چشمی که تحت تأثیر شعلههای آتش قرار دارد و آرایش شده است.
هوش مصنوعی: من نه شایسته عشق هستم و نه به حدی هستم که آرزوی بیگانگان را برآورده کنم؛ من بهشت و روشنایی را ندارم و در عوض، به آتش و عذاب محکوم شدهام.
هوش مصنوعی: من مانند خاکستر هستم و حاصل زندگیام بیثمر و بینتیجه است؛ مانند خرمنی که از آتش سوخته و نابود شده است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه در دل من از شدت آه کشیدن کمتر نشده است. چهرهام به رنگ کهربا درآمده، ناشی از دود آتش من است.
هوش مصنوعی: انسان مانند یک گوهر با ارزش است، در این جهان که محل آفرینش است، مورد احترام قرار گرفته و نمیتواند در آتش هلاک گردد.
هوش مصنوعی: من سالهاست که دلم نرم نشده و گرچه در دست داود (علیه السلام) آتش را میزدم، هنوز هم از درون خودم احساس میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فردوس ساز کلبه پردود آتشم
باری اگر زیان خودم سود آتشم
سوزم مدام و شعله دودم پدید نیست
الماس ریشهای نمکسود آتشم
از بس که شعله دوش ثنای دلم سرود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.