غزل شمارهٔ ۵۷۸۱
روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیده ام
نقش مراد از آینه گل ندیده ام
آن صید تشنه ام که درین دشت آتشین
آبی بغیر تیغ تغافل ندیده ام
در باغ اگر چه چشم چو شبنم گشوده ام
از شرم عندلیب رخ گل ندیده ام
زان زنده مانده ام که هنوز از حجاب عشق
رخسار یار را به تأمل ندیده ام
مرد مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام
با خصم در مقام تلافی ازان نیم
کز تیغ انتقام تعلل ندیده ام
قانع به بوی پیرهن از وصل گل شده است
عاشق به سیر چشمی بلبل ندیده ام
دوری ز یار صائب و خامش نشسته ای
عاشق به این شکیب و تحمل ندیده ام
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...