پیام دوست ز باد بهار میشنوم
ز چاک سینه گل بوی یار میشنوم
جنون من چه عجب گر یکی هزار شود؟
که وصف گل ز زبان هزار میشنوم
هزار نکته سربسته بیمیانجی حرف
ز غنچه دهن تنگ یار میشنوم
از آن ز سیر چمن میبرم ز خود پیوند
که ذکر اره ز هر شاخسار میشنوم
چه آتش است که در مغز خاک افتاده است؟
که العطش ز لب جویبار میشنوم
مرا چو تیشه فرهاد میخراشد دل
صدای کبک اگر از کوهسار میشنوم
شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند
حکایتی که درین روزگار میشنوم
گذشت از دل گرم که خط مشکینت؟
که بوی سوختگی زان غبار میشنوم
مباد نقش کسی بدنشین شود یارب
میان به حرم و طعن کنار میشنوم
به گوش، پنبه سیماب مینهم صائب
زهر که حرف دل بیقرار میشنوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییهای بهار و عشق سخن میگوید. او با حس جنون و اشتیاق به وصف گلها و یاد یار میپردازد و به تأثیرات عشق و درد دل اشاره میکند. شاعر از صداها و نشانههای طبیعت، همچون صدای آب و پرندگان، الهام میگیرد و از شکایت انسانها از یکدیگر نیز یاد میکند. در نهایت، شاعر به احساس سوز و گداز دل و تأثیر نام محبوبش بر او اشاره میکند و از عمق درد و عشق خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من از نسیم بهاری خبرهایدوست را میشنوم و بوی یار را از شکاف سینه گل حس میکنم.
هوش مصنوعی: دیوانگی من چه عجیب است اگر یکی شود با هزاران؟ چرا که من وصف گل را از زبان هزاران نفر میشنوم.
هوش مصنوعی: من بسیاری از نکات پنهانی را از طریق صحبتهای غیرمستقیم و اشارهها درباره غنچهای که نشاندهنده محبوب من با دندانهای بستهاش است، میفهمم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و تنوع گلها و چمنها، به دنبال کسب تجربه و علم هستم، چون هر جا که میروم، صداهایی از تجربههای مختلف را میشنوم.
هوش مصنوعی: چه آتش عجیبی است که در دل زمین وجود دارد؟ من صدای تشنگی را از کنار جویبار میشنوم.
هوش مصنوعی: دل من مانند تیشهای است که فرهاد به سنگ میزند و هر زمان صدای کبک را از کوه میشنوم، این حس درد و احساس را بیشتر در من زنده میکند.
هوش مصنوعی: مردم از یکدیگر گلایههایی دارند که داستانی را که این روزها میشنوم، بازگو میکند.
هوش مصنوعی: دل پر از احساسات گرم و شیرینم را فراموش کردم، اما چرا خط زیبایت را نادیده بگیرم؟ از این غبار بوی سوختگی به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: ای کاش هیچکس به خاطر حضور دیگری در دل و ذهنش نقش نبندد، خداوندا! زیرا من در این میان به حرم میروم و در کنار آن با طعنهها و کنایهها روبرو میشوم.
هوش مصنوعی: به گوشم پنبه میزنم تا صدای زهرآگین حرف دل بیقرار را نشنوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نسیم زلف تو از نوبهار می شنوم
نشان روی تو از لاله زار می شنوم
ز چین زلف تو تاری مگر بدست صباست
کزو شمامه مشک تتار می شنوم
بهر دیار که دور از تو می کنم منزل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.