اثر ز غنچه درین گلستان نمیبینم
فغان که اهل دلی در میان نمیبینم
چه زهر بود که چشم ستاره ریخت به خاک
که شیر را به شکر مهربان نمیبینم
چنان غبار کدورت دواند ریشه به خاک
که خنده در دهن زعفران نمیبینم
چه نقش بود که بر آب زد سپهر دو رنگ
که شیشه را به قدح همزبان نمیبینم
چنان شکستگی از صفحه جهان شد محو
که رنگ عشق به روی خزان نمیبینم
جز آبروی خسیسان، که خاک بر سر آن
نشان آب درین خاکدان نمیبینم
ز چشم اختر بد آنچنان گریزانم
که ماه ماه سوی آسمان نمیبینم
شکوفه ید بیضا به خاک ریخته است
ز لالهزار تجلی نشان نمیبینم
چرا ز گوشه عزلت برون روم صائب
ز مردمی اثری در جهان نمیبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عدم وجود زیبایی و ویژگیهای مثبت در جهان شکایت میکند. او میبیند که هیچ اثر خوشایند و دلپذیری در زندگی نیست و اهل دل و محبت در میان مردم دیده نمیشود. عواطف و زیباییها به دست فراموشی سپرده شده و غم و کدورت بر زندگی حاکم است. شاعر به تجربه بدیهای جهانی اشاره دارد که باعث شده رنگ عشق و شوق فراموش شود و فقط نشانههای خسیسان باقی مانده است. او از دوری و غیبت زیباییها و حقیقت در زندگیاش رنج میبرد و به این نتیجه میرسد که در میان مردم امروزی هیچ معنایی و اثری از خوبیها نمیبیند.
هوش مصنوعی: در این گلستان، نشانی از غنچه نمیبینم و افسوس که اهل دل و احساس در اینجا حضور ندارند.
هوش مصنوعی: چه جنجالی به پا شده که چشمان ستارهها به زمین ریخته، به طوری که شیر را در کنار شکر مهربان نمیبینم.
هوش مصنوعی: غبار کدورت و ناراحتی در دل تا جایی نفوذ کرده است که حتی زعفران هم نمیتواند لبخند بزند و شادابیاش را نشان دهد.
هوش مصنوعی: آسمان چه نقشی بر روی آب کشیده که نمیتوانم شیشه را در ظرف به زبان آورده و ببینم.
هوش مصنوعی: شکستگی و تغییرات در دنیای اطراف به قدری زیاد شده که دیگر محبت و عشق را حتی در دوران بیرنگ پاییز هم نمیتوانم ببینم.
هوش مصنوعی: به جز شأن و ارزش اندک مردمان بیارزش، هیچ نشانهای از حیات و زندگی در این دنیای خاکی نمیبینم.
هوش مصنوعی: از چشم ستاره بدجنس به قدری دورم که حتی ماه را در آسمان نمیبینم.
هوش مصنوعی: شکوفههای سفید به زمین افتادهاند و من در باغ لاله، نشانهای از درخشندگی و زیبایی نمیبینم.
هوش مصنوعی: چرا از جای دور و خلوت خود بیرون بیایم؟ چون به نظر میرسد که از انسانها در این دنیا تأثیری نمیبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلی به رنگ تو در بوستان نمیبینم
به اعتدال تو سروی روان نمیبینم
ستارهای که ز برج شرف شود طالع
چو مهر روی تو بر آسمان نمیبینم
ز چشم مست تو دل بر نمیتوانم داشت
[...]
غمِ زمانه که هیچش کَران نمیبینم
دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمیبینم
به تَرک خدمتِ پیرِ مُغان نخواهم گفت
چرا که مصلحتِ خود در آن نمیبینم
ز آفتابِ قَدَح ارتفاعِ عیش بگیر
[...]
غم زمانه که هیچش گران نمیبینم
دواش غیر امام زمان نمیبینم
عجب بود که در ایام ما ظهور کند
چرا که طالع خویش آن چنان نمیبینم
ز دامن غم او دست بر نمیدارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.