اثر ز غنچه درین گلستان نمیبینم
فغان که اهل دلی در میان نمیبینم
چه زهر بود که چشم ستاره ریخت به خاک
که شیر را به شکر مهربان نمیبینم
چنان غبار کدورت دواند ریشه به خاک
که خنده در دهن زعفران نمیبینم
چه نقش بود که بر آب زد سپهر دو رنگ
که شیشه را به قدح همزبان نمیبینم
چنان شکستگی از صفحه جهان شد محو
که رنگ عشق به روی خزان نمیبینم
جز آبروی خسیسان، که خاک بر سر آن
نشان آب درین خاکدان نمیبینم
ز چشم اختر بد آنچنان گریزانم
که ماه ماه سوی آسمان نمیبینم
شکوفه ید بیضا به خاک ریخته است
ز لالهزار تجلی نشان نمیبینم
چرا ز گوشه عزلت برون روم صائب
ز مردمی اثری در جهان نمیبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلی به رنگ تو در بوستان نمیبینم
به اعتدال تو سروی روان نمیبینم
ستارهای که ز برج شرف شود طالع
چو مهر روی تو بر آسمان نمیبینم
ز چشم مست تو دل بر نمیتوانم داشت
[...]
غمِ زمانه که هیچش کَران نمیبینم
دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمیبینم
به تَرک خدمتِ پیرِ مُغان نخواهم گفت
چرا که مصلحتِ خود در آن نمیبینم
ز آفتابِ قَدَح ارتفاعِ عیش بگیر
[...]
غم زمانه که هیچش گران نمیبینم
دواش غیر امام زمان نمیبینم
عجب بود که در ایام ما ظهور کند
چرا که طالع خویش آن چنان نمیبینم
ز دامن غم او دست بر نمیدارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.