به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم
که پیش تیغ حوادث همین سپر دارم
درین ریاض من آن عندلیب دلگیرم
که در بهار سر خود به زیر پر دارم
سپهر مجمر و انجم سپند می گردد
اگر برون دهم آهی که در جگر دارم
مرا از زخم زبان نیست غم ز دل سیهی
چو خون مرده فراغت ز نیشتر دارم
میان اهل خرابات چون سفید شوم
که من ز بیخبریهای خود خبر دارم
اگر چه هر دو جهان را نثار او کردم
به پشت پای خجالت همان نظر دارم
کریم غافل از افتادگان نمی گردد
به پای خم چو سبو دست زیر سر دارم
ز تیغ راهزن از پیروی نمی ترسم
که من ز راهنما پیش رو سپر دارم
مگر ز گمشده خود خبر توانم یافت
هزار قافله اشک در سفر دارم
چنین که قافله عمر می رود به شتاب
کجاست فرصت آنم که توشه بردارم
ز بحر اگر چه ساحل رسیده ایم صائب
همان ملاحظه از موجه خطر دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکرات شاعر در مواجهه با مشکلات و حوادث زندگی میپردازد. شاعر از تحولات و سختیهای زندگی میگوید و به نوعی در تلاش است تا با استفاده از کلمات و بیان عواطف خود، از درد و رنجها کاسته و به آرامش برسد. او به زخمهای زبانی و دل تنگیهایش اشاره میکند و اگرچه میداند که زمان در حال گذر است و عمر به سرعت میگذرد، اما در تلاش است تا با آگاهی از خودش و وضعیتش، از زندگی لذت ببرد و در برابر خطرات آماده باشد. در نهایت، او بیخبر از گمشدهاش نمیتواند به آرامش دست یابد و به این نتیجه میرسد که باید از فرصتهای زندگی به خوبی بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: به چه دلیل باید از سخن و موعظه لذتبخشم بگذرم، وقتی که همین سپر را در برابر بلایای زندگی دارم؟
هوش مصنوعی: در این باغ، من مانند پرندهای غمگین هستم که در بهار سرم را زیر بال خود پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: اگر من آهم را از دل بیرون بیاورم، آسمان مانند شمعی روشن و ستارهها مانند آتشدان میشوند.
هوش مصنوعی: من از زخمهای زبانی که دیگران به من میزنند ناراحتی ندارم، چرا که مانند خون مرده از درد و رنجِ عمیق رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: در میان کسانی که در عالم مستی و نابخردی زندگی میکنند، اگر روزی به موقعیت بالایی برسم، این را میدانم که از نادانیهای خود آگاه هستم.
هوش مصنوعی: هرچند که من تمام زندگیام را فدای او کردهام، اما هنوز هم به خاطر احساس خجالت، نتوانستهام به او نزدیک شوم و همچنان از او دورم.
هوش مصنوعی: خداوند بخشنده و مهربان نسبت به افرادی که به زمین افتادهاند بیتوجه نیست و مانند کسی نیست که به خاطر سویی خم شده باشد. من نیز با زیر سر داشتن دست خود، به حال کسانی که نیاز دارند، اهمیت میدهم.
هوش مصنوعی: من از دزدان و راهزنان نمیترسم، زیرا من قبل از آنها یک راهنما دارم که مرا محافظت میکند.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم از گمشدهام خبری به دست آورم؟ در این راه هزاران قافله اشک و غم همراه خود دارم.
هوش مصنوعی: عمر انسان به سرعت در حال گذر است و فرصتی برای آمادهسازی و جمعآوری توشه برای سفر آینده وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با وجود این که به ساحل رسیدهایم، من هنوز نگران خطرات ناشی از دریا هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز ناتوانی خود اینقدر خبر دارم
که از رخش نتوانم که دیده بردارم
زمانه آب متاع کسان خریده و من
نیم پسند زآبی که در گهر دارم
مگر بهانه ماندن شود در آن سر کوی
[...]
ز سر کلاه نمد را چگونه بردارم
که زیر تیغ حوادث همین سپر دارم
چو تخم سوخته از خاک بر نمی آید
سری که من ز خیال تو زیر پر دارم
مرا ز برگ سفر شوق کعبه غافل کرد
[...]
گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم
به روی توست مرا دیده، تا نظر دارم
چو نقش پا به رهت دیده دوختم، ترسم
که بگذری تو، گر از راه دیده بردارم
مباد در دو جهان دستگیر، هیچکسم
[...]
پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم
دماغی از گل پیمانه تازه تر دارم
همیشه مستی من جام جم به کف دارد
خبر ندارم و از عالمی خبر دارم
ز سینه صافی خود در حصار فولادم
[...]
خیال آن مژه عمریست در نظر دارم
درین چمن قلم نرگسی به سر دارم
نیاز من همه ناز، احتیاجم استغنا
گل بهار توام رنگ از که بردارم
وصال اگر ثمر دیدههای بیخوابست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.