ز فکر پوچ درین شوره زار بی حاصل
عنان گسسته تر از موجه سیراب شدم
تو از نظاره رخسار خود مشو غافل
که من ز هوش ز نظاره نقاب شدم
ز پشت پا که براین خاکدان زدم صائب
به یک نفس چو مسیح آسمان رکاب شدم
درین ریاض چو شبنم اگر چه آب شدم
خوشم که محو تماشای آفتاب شدم
عجب که صبح قیامت مرا کند بیدار
که از نظاره آن چشم مست خواب شدم
امید گنج گهر آب در گلم دارد
ز ترکتاز محبت اگر خراب شدم
ز پیچ و تاب اگر رشته می شود کوتاه
یکی هزار من از مشق پیچ و تاب شدم
وبال دامن گل نیست خون بلبل من
که من به شعله آواز خود کباب شدم
به سیر چشمی من گوهری نداشت محیط
ز چشم شور تهی چشم چون حباب شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و تفکرات عمیق خود در مواجهه با زندگی و عشق سخن میگوید. او به بیهودگی و پوچی افکارش در دنیای سخت و خشک اشاره میکند و از تأثیر نگاهی خاص بر خود میگوید که او را به وجد آورده و بیدار کرده است. همچنین، دغدغههایی درباره عشق و امید به دست آوردن گنجهای عاطفی در دل دارد. شاعر از تجارب و لحظات شیرینی که در نظاره زیباییها داشته، یاد میکند و به نوعی در جستجوی آرامش و معنا در جهان است. به طور کلی، این شعر بیانگر درگیریهای عاطفی و جستجوی حقیقت و زیبایی در زندگی است.
هوش مصنوعی: از افکار بیهوده در این زمین خشک و بیفایده جدا شدم و مانند آبی که از موجها دور میشود، تسلیم و آزاد گشتم.
هوش مصنوعی: به زیبایی چهرهات توجه کن و غافل نباش که من به قدری تحت تأثیر آن قرار گرفتم که از هوش رفتم.
هوش مصنوعی: از جایی که پایم را بر این زمین گذاشتم، با یک نفس مثل مسیح به آسمان صعود کردم.
هوش مصنوعی: در این باغ چنان که شبنم، اگر چه به آب تبدیل شدم، اما خوشحالم که توانستم زیبایی آفتاب را مشاهده کنم.
هوش مصنوعی: عجب است که در روز قیامت، مرا بیدار کند، زیرا به واسطه نگاه آن چشمان مست، خوابم برده است.
هوش مصنوعی: در دل من امیدی چون گوهری در آب وجود دارد؛ اگرچه از شدت عشق و محبت آسیب دیدهام و به ظاهر خراب شدم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر پیچ و خمها و چالشها، رشتهام کوتاه شود، من از تمرین و تجربه در این پیچ و تابها هزار بار شکل گرفتهام.
هوش مصنوعی: بار گلی که بر دوش دارد، گناهی نیست؛ بلکه درد من ناشی از سرود و نغمهای است که خودم با صدایم به آتش کشیدهام.
هوش مصنوعی: با نگاه کردن به دنیا، چیزی برایم نداشت. وقتی که چشمانم از ناامیدی خالی شد، مثل حبابی شدم که به سرعت میگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو پای بست ولای ابوتراب شدم
به دوزخ ابدی ایمن و از عذاب شدم
برغم چشم تو بی پامن از شراب شدم
خدا خراب کند خانه ات خراب شدم
فروخت خرقه و شیخ آب آتشین میخواست
میان میکده من از خجالت آب شدم
ز دست هجر تو لب ریز گریه ام چکنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.