گنجور

 
صائب تبریزی

پیش دل شرح زر و گوهر دنیا چه کنیم

عرض خر مهره دجال به عیسی چه کنیم

از گرانجانی ما روی زمین نیلی شد

آرزوی سفر عالم بالا چه کنیم

مهر آن نیست که از ذره فراموش کند

طرف وعده کریم است تقاضا چه کنیم

می رود قافله عمر به سرعت امروز

ما در اندیشه آنیم که فردا چه کنیم

جدل شبنم و خورشید بود مشت و درفش

سپر تیر قضا غیر مدارا چه کنیم

کوه برفی است ز دستار تعین عالم

ما به کنجی نگریزیم ز سرما، چه کنیم

سنگ را موم کند باده گلگون صائب

ما به این شیشه دلی روی به صهبا چه کنیم