صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم
پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم
به شکار آمده بودیم ز معموره قدس
دانه خال تو دیدیم گرفتار شدیم
در کف عقل کم از قطره شبنم بودیم
کاوشی کرد جنون قلزم زخار شدیم
پای زنگار بر آیینه ما می لغزد
صیقلی بس که از آن آینه رخسار شدیم
نرود دیده شبنم به شکر خواب بهار
عبث افسانه طراز دل بیدار شدیم
خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم
لنگر انداخت خرد، خانه نگهدار شدیم
چون مؤذن سر تسبیح شماران بودیم
گردشی کرد فلک، رشته ز تار شدیم
جان به تاراج دهد خدمت سی روزه عشق
قوت طالع ما بود که بیمار شدیم
عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است
حیف و صید حیف که ما دیر خبردار شدیم!
صائب از کاسه دریوزه ما ریزد نور
تا گدای در شه قاسم انوار شدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.