گرچه از وعده احسان فلک پیر شدیم
نعمتی بود که از هستی خود سیر شدیم
نیست زین سبز چمن کلفت ما امروزی
غنچه بودیم درین باغ که دلگیر شدیم
حرص در آخر پیری کمر ما را بست
با قد همچو کمان همسفر تیر شدیم
گرچه از کوشش تدبیر نچیدیم گلی
اینقدر بود که تسلیم به تقدیر شدیم
شست آن روز قضا دست ز آبادی ما
که گرفتار به آب و گل تعمیر شدیم
استخوان سوخته ای بود شب هستی ما
دامن صبح گرفتیم طباشیر شدیم
دل خوش مشرب ما داشت جوان عالم را
شد جهان پیر همان روز که ما پیر شدیم
تن ندادیم به آغوش زلیخای هوس
راضی از سلسله زلف به زنجیر شدیم
می چکید از لب ما شیر ز طفلی چون صبح
کزدم گرم چو خورشید جهانگیر شدیم
تنگ شد شهر چون مجنون ز ملامت بر ما
آخر از زخم زبان در دهن شیر شدیم
سالها گرد سر سرو چو قمری گشتیم
تا سزاوار به یک حلقه زنجیر شدیم
ناز یوسف ز سیه رویی خود چون نکشیم
ما که شایسته عفو از ره تقصیر شدیم
صلح گردیم به یک نقش ز نقاش جهان
محو یک چهره چو آیینه تصویر شدیم
گره خاطر صیاد ز دام افزون است
مفت ما بود درین بادیه نخجیر شدیم
گرچه اول مس ما قابل اکسیر نبود
آنقدر سعی نمودیم که اکسیر شدیم
جز ندامت چه بود کوشش ما را حاصل
ما که در صبحدم آماده شبگیر شدیم
صائب آن طفل یتیمیم در آغوش جهان
که به دریوزه به صد خانه پی شیر شدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر نگاهی تلخ و اندوهناک به زندگی و زمان پیری است. شاعر به مرور زمان و تغییرات زندگی اشاره میکند؛ از وعدههای خوشی که محقق نشدند و به ناامیدی تبدیل گشتند، تا حسرتهای ناشی از حرص و تلاشهای ناتمام. او از گذراندن زندگی با آرزوها و امیدهایی صحبت میکند که در نهایت به افسردگی و یأس منجر شده است.
شاعر به این واقعیت میپردازد که با وجود تلاششان، عاقبت به تسلیم در برابر تقدیر رسیدند. او از زخم زبانها و ملامتهایی که متوجهاش بوده، صحبت میکند و به نکتهای اشاره دارد که در میانسالی به اخلاص و آرامش راضی شدهاند. در پایان، شاعری قضا و سرنوشت را به مثابه یتیمی میبیند که در جستجوی محبت و توجه است.
به طور کلی، شعر به تنهایی، سختیها و ناامیدیهای زندگی اشاره دارد و از دلخوشیها و آرزوهای برآوردهنشده سخن میگوید.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زمان ما را پیر کرده است و ما از وعدههای زندگی ناامید شدهایم، اما این نعمتها ما را از خودخواهی و وابستگی به دنبا رها کرده است.
هوش مصنوعی: در این باغ سرسبز، ما که جوان و نازکدل بودیم، حالا دیگر غمگین و دلگیر شدهایم.
هوش مصنوعی: حرص و طمع در پیری، باعث شد که ما به شدت تحت فشار قرار بگیریم و مانند کمانی که تیر را در خود میفشارد، در زندگی به مشکل برخوردیم.
هوش مصنوعی: گرچه با تلاش و برنامهریزی نتوانستیم به نتیجهای خوشایند برسیم، اما به همین اندازه راضی شدیم که به سرنوشتمان تسلیم شویم.
هوش مصنوعی: در آن روز قضا، خوشبختی و روزگار ما از دست رفت و ما به مشکلات و سختیها گرفتار شدیم.
هوش مصنوعی: در شب تاریک زندگیمان، مانند استخوانی سوخته و از هم پاشیده بودیم. اما در روشنایی صبح، توانستیم خود را جمعوجور کنیم و به حالت تازه و شفاف درآمدیم.
هوش مصنوعی: دل شاد ما جوانی عالم را به خود جلب کرده بود. جهان نیز همان روز که ما پا به سن گذاشتیم، دیگر جوانی نداشت.
هوش مصنوعی: ما تسلیم هوسهای فریبنده نشدیم و از زیباییهای زلف معشوق، به زنجیر عشق گرفتار شدیم.
هوش مصنوعی: از لب ما مانند شیر، در دوران کودکی ریخته میشد، همچون صبح که آغاز بیداری و روشنایی است. وقتی که در گرما و نشاط بودیم، به مانند خورشید درخشیدیم و جهان را روشن کردیم.
هوش مصنوعی: شهر به خاطر سرزنشها و بیرحمیهای دیگران به شدت ناراحت و دلگیر شده است. ما هم به مانند مجنون، در این شرایط به زخم زبانها و حرفهای تند دیگران دچار شدهایم و به خاطر این فشارها، به موجوداتی سرسخت و نیرومند تبدیل گشتهایم.
هوش مصنوعی: سالها به دور از مشکلات و سختیها مانند پرندهای گشتیم تا سرانجام به مرحلهای رسیدیم که شایستهی یک بند یا زنجیریم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زشتیهای خود سزاوار عفو هستیم، اما زیبایی یوسف را نمیتوانیم نادیده بگیریم، و نمیدانیم چگونه باید این زیبایی را تحمل کنیم.
هوش مصنوعی: به آرامش و سازگاری رسیدیم، چون نقاشی که جهانی را با یک تصویر زیبا به تصویر کشیده است. ما نیز همچون آینه، تصویر آن چهره را در خود منعکس کردیم.
هوش مصنوعی: دل صیاد به خاطر شکارش پر از دغدغه و دلشوره است، در حالی که ما بیهدف و بیهوده در این بیابان سرگردان شدیم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در ابتدا مس به ارزش اکسیر نبود، اما با تلاش بسیار توانستیم به ارزش آن برسیم و به نوعی اکسیر شویم.
هوش مصنوعی: جز حسرت و پشیمانی، نتیجه تلاش ما چه بود؟ ما که در صبح زود آماده بودیم، اما شب به جا نیاوردیم.
هوش مصنوعی: من مثل یک کودک یتیم هستم که در آغوش دنیا جا گرفتهام و با التماس و نیاز، برای یافتن شیر و نان به خانههای مختلف میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما نه امروز ز گلگشت چمن سیر شدیم
غنچه بودیم درین باغ که دلگیر شدیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.