چه شکایت ز تو ای خانه برانداز کنم
هر چند انجام ندارد ز چه آغاز کنم؟
در نهانخانه غیب است کلید دل من
این نه چشم است که برهم نهم و باز کنم
دام مرغان گرفتار بود ناله من
آه از آن روز که دام تو پرواز کنم
التفات تو مرا بر سر ناز آورده است
گر کنم ناز به عالم، به تو چون ناز کنم؟
خضر در بادیه شوق ز همراهی من
آنقدر دور نمانده است که آواز کنم
پرده طاقش از شیشه تنکتر گردد
سنگ را گر صدف گوهر این راز کنم
صورت حال من آن روز شود بر تو عیان
که دل سنگ ترا آینه پرداز کنم
می کند چرخ ستمگر به شکر خنده حساب
لب مخمور به خمیازه اگر باز کنم
صائب از عشق جوانمرد گدایی دارم
آنقدر صبر که خون در جگر ناز کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و شکایت عاشق از معشوق میپردازد. شاعر از آغاز درد و رنج خود در عشق میگوید و بیان میکند که دل او در نهانخانهای غیبی قرار دارد که تنها او به آن دسترسی دارد. او به دام عشق گرفتار است و از روزهایی یاد میکند که در پی پرواز به سوی معشوق بوده است. لطافت و زیبایی معشوق به شاعر ناز میدهد و او از عشقش به شدت احساس گدایی و فقر میکند. شاعر در نهایت با تصاویری شاعرانه به عمق احساس خود و صبری که در برابر درد عشق دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از تو، ای کسی که زندگیام را برهم زدی، چه شکایتی بکنم؟ هرچند شکایت کردن فایدهای ندارد، نمیدانم از کجا شروع کنم.
هوش مصنوعی: در عمیقترین نقاط روح من، رازها و کلیدهای احساساتم وجود دارد. این به چشمهای من بستگی ندارد که آن را ببندم یا باز کنم؛ بلکه درون من چیزی بسیار عمیقتر و غیرقابل مشاهده است که راهی به شناخت آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: پرندگان در دام گرفتارند، آه و ناله من به خاطر آن روزی است که من هم در دام تو گرفتار شوم و نتوانم پرواز کنم.
هوش مصنوعی: نگاه تو به من باعث شده که به خودم ببالم و لطافت بگیرم. حالا اگر بخواهم به دیگران ناز کنم، چگونه میتوانم به تو ناز کنم؟
هوش مصنوعی: خضر در بیابان، به خاطر عشق و اشتیاقی که به من دارد، به اندازهای دور نیست که نتوانم صدایش کنم.
هوش مصنوعی: اگر پرده کمانش از شیشه نازکتر شود، سنگ هم نرمتر میشود. اگر صدفی گوهر این راز را بگوید، بر کیفیت این تغییر تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: حال من در آن روز طوری میشود که تو به وضوح متوجهاش خواهی شد، حتی دل سنگی تو را هم به خودم جذب میکنم و از آن چهرهای میسازم که همه چیز را نشان دهد.
هوش مصنوعی: چرخ روزگار با ظلم و ستم خود به سرعت میچرخد و اگر لبهای مست من را با خمیازهای باز کنم، حساب و کتابی از آنچه رخ داده، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: من از عشق، با شجاعت و بزرگواری، گدایی میکنم و به اندازهای صبر دارم که در درونم خون بجوشد و تحمل کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کنم
تو مرا جانب خود خوانی و من ناز کنم
چند گویی که «تو می نال که من می شنوم »
این نه چنگ است که پیش تو چو مه ساز کنم
سالها شد که نیابم خبر و در کویت
[...]
آرزو داشتم از شیر ترا باز کنم
برگ عیشی ز گل روی تو من ساز کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.