فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کنم
تو مرا جانب خود خوانی و من ناز کنم
چند گویی که «تو می نال که من می شنوم »
این نه چنگ است که پیش تو چو مه ساز کنم
سالها شد که نیابم خبر و در کویت
دل بیرون شده را آیم و آواز کنم
باغبانا، ز تو گه گه بود ار فرمانم
بلبلم بر سر خود آیم و پرواز کنم
بهر دلبستگی، ای دوست، ره بد بگذار
این گره من نتوانم که دگر باز کنم
خلق از صحبت من غمزده گشتند، از آنک
هر کجا شینم و غمهای خود آغاز کنم
ابر را مایه کم آید گه باریدن آب
گرنه در گریه خون با خودش انباز کنم
دل به قلب زدن برد به یک داو وکنون
جان هم اندر سر آن چشم دغاباز کنم
خسروا، جان و دل و تن ز تو بیگانه شدند
دیگران را، چه غم، ار محرم این راز کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر فارسیزبان به توصیف احساسات عمیق و دلتنگیهایش نسبت به معشوق میپردازد. شاعر در ابتدا از دلتنگی و عشقش سخن میگوید و ابراز میکند که زمانی را میبیند که میتواند بر چهره محبوبش بنگرد. او از خود میپرسد که چرا معشوق همچنان نالان است و به او پاسخ نمیدهد. همچنین شاعر به سالها دوری از محبوب اشاره میکند و میگوید که دلش دائم در آرزوی وصال اوست. او به باغبان اشاره میکند و از دستوراتی که میتواند به او بدهد، سخن میگوید. در ادامه، شاعر به دشواریهایی که برای فراموش کردن عشقش دارد، اشاره میکند و احساس غم و اندوه خود و دیگران را بیان میکند. به طور کلی، این شعر تصویرگر شکنندگی عشق و دلتنگیهای عاشقانه است.
هوش مصنوعی: روزی خوش است که بتوانم چهرهات را ببینم، تو مرا به سوی خود دعوت کنی و من در پاسخ به دعوتت، ناز کنم.
هوش مصنوعی: به چه میزان صحبت میکنی که «تو شکایت میکنی و من گوش میدهم»؟ این چیزها مانند ساز نیستند که بخواهم برای تو نغمهای دلنشین بسازم.
هوش مصنوعی: سالیان زیادی است که از تو خبری ندارم و زمانی که به کویت میآیم، دل شکستهام را بیرون میآورم و فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: ای باغبان، گاهی به من اجازه بده که بر سر خود بیایم و پرواز کنم، اگر چه فرمان تو را رعایت کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و وابستگیام به تو، ای دوست، مسیر نادرستی را انتخاب کن، زیرا من نمیتوانم این مشکل یا گرهای که در دل دارم را باز کنم.
هوش مصنوعی: مردم از صحبتهای من ناراحت شدند، چون هر جا میروم و سخن میگویم، غمهای خود را بازگو میکنم.
هوش مصنوعی: اگر ابر به اندازه کافی آب نداشته باشد، نمیتواند باران ببارد. در غیر این صورت، اگر بخواهد گریه کند، تنها میتواند خون بر زمین بریزد و از این درد با خود همراه کند.
هوش مصنوعی: دل به دل شاد زدن برای یک تلاش و اکنون جانم را نیز به خاطر آن چشم زیبا در خطر میاندازم.
هوش مصنوعی: ای خسرو، جان و دل و تن من از تو دور افتادهاند، اما برای دیگران چه اهمیتی دارد، اگر من این راز را با تو در میان بگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه شکایت ز تو ای خانه برانداز کنم
هر چند انجام ندارد ز چه آغاز کنم؟
در نهانخانه غیب است کلید دل من
این نه چشم است که برهم نهم و باز کنم
دام مرغان گرفتار بود ناله من
[...]
آرزو داشتم از شیر ترا باز کنم
برگ عیشی ز گل روی تو من ساز کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.