دست در دامن رنگین بهاری نزدم
ناخنی بر دل گلزار چو خاری نزدم
شبنمی نیست درین باغ به محرومی من
که دلم خون شد و بر لاله عذاری نزدم
دهشت سختی این راه گره کرد مرا
سینه چون آبله بر نشتر خاری نزدم
ساختم چون خس گرداب به سرگردانی
دست چون موج به دامان کناری نزدم
گنج پر گوهر من اشک ندامت کافی است
بر سر گنجی اگر حلقه چو ماری نزدم
در شکست دل من چرخ چرا می کوشد؟
سنگ بر شیشه پیمانه گساری نزدم
زان ز عیب و هنر خویش نگشتم آگاه
که به اخلاص در آینه داری نزدم
شد سرم خاک درین بادیه و ز پاس ادب
دست چون گرد به فتراک سواری نزدم
گشت خرج کف افسوس، حنای خونم
بوسه بر پای بلورین نگاری نزدم
گرچه سر حلقه دلسوختگانم چون داغ
ناخنی بر جگر لاله عذاری نزدم
تیر تخشی طمع از شیر شکاران دارم
که ز کوتاهی اقبال شکاری نزدم
سیل بر خانه من زور چرا می آرد؟
من چون بی وقت در خانه یاری نزدم
کار این نشأه سزاوار به اقبال نبود
نه ز عجزست اگر دست به کاری نزدم
به چه تقصیر زرم قسمت آتش گردید؟
خنده چون گل به تهیدستی خاری نزدم
گرچه چون شانه دو صد زخم نمایان خوردم
دست صائب به سر زلف نگاری نزدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و ناامیدی خود میپردازد. او از عدم موفقیت و حسرتهایش صحبت میکند و بیان میکند که هیچگاه به شوق و عشق خود دست نیافته است. او در مقایسه با زیباییهای بهار، به دل شکستهاش و دردهایی که متحمل شده، اشاره میکند و احساس تنهایی و عدم درک را بیان میکند. شاعر در اشاره به بیکسی و ناکامیهایش از نرسیدن به عشق و آرزوهایش ابراز ناراحتی میکند و میگوید که اگرچه زخمهای زیادی خورده، اما به شوق محبت و زیبایی هنوز خوب رفتار نکرده است. به طور کلی، این شعر عواطف عاشقانه، غم، و ناامیدی را تجلی میدهد.
هوش مصنوعی: به بهار رنگارنگ نزدیک نشدم و هیچ اثری بر دل گلزار نداشتم مانند خاری که به گلها آسیبی نمیزند.
هوش مصنوعی: در این باغ هیچ نشانی از شبنم و لطافت وجود ندارد و من به خاطر ناامیدیام، دلم غمگین و خونین شده است و حتی بر لاله زیبایی هم ناله نکردهام.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از دشواری و مشکلاتی که در مسیر زندگی با آن روبهرو شده، سخن میگوید. او احساس میکند که این سختیها به شدت او را تحت فشار قرار داده و مانند زخمهای دردناک او را آزار میدهد. او همچنین اشاره میکند که به هیچوجه به این فشارها پاسخ تند و ناسازگار نداده و از آنها عبور کرده است.
هوش مصنوعی: من همچون گیاهی که در گرداب گرفتار شده است، در سردرگمی به سر میبرم و دستم را مانند موج در دامن ساحل رها نکردهام.
هوش مصنوعی: درد و پشیمانی من به اندازهای است که اگر بر روی گنجی ارزنده نشسته باشم، حلقهای که به گردنم میافتد همچون ماری خطرناک خواهد بود.
هوش مصنوعی: چرا چرخ روزگار بر دل شکستهام میچرخد؟ من که سنگی بر شیشه پیمانه وجودم نیفکندهام.
هوش مصنوعی: من از عیب و هنر خودم بیخبر ماندم، زیرا که به خاطر صداقت و مهر ورزیدن، آینهای در برابر من نبود تا خودم را ببینم.
هوش مصنوعی: در این مسیر پرخطر، سرم به خاک افتاد و به خاطر حفظ ادب، دستم را مانند گرد و غبار به نرمی روی زین نیاوردم.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از احساس حسرت و ناراحتی خود سخن میگوید. او به خرج کردن هزینههای جانی و عاطفی خود اشاره میکند، و بیان میکند که برای عشقش، حتی حاضر است حنای خونش را به عنوان نشانهای از فداکاری و احترام، بر پای محبوبش قرار دهد. این احساس عمیق تعلق و فداکاری نشاندهنده ارادت و عشق شدید او به معشوق است.
هوش مصنوعی: هرچند من در میان عاشقانی هستم که دلشان میسوزد، اما درد و رنج من به اندازه داغی است که بر گلبرگهای لطیف گلهای عذاری میماند.
هوش مصنوعی: من امیدی به شکار شیران ندارم، زیرا به خاطر بدشانسی و نادانی از آن دور ماندهام.
هوش مصنوعی: چرا سیل بر خانهام فشار میآورد؟ من که در زمان نامناسب، کمکی نیافتم.
هوش مصنوعی: این دنیا و وضعیت کنونی، شایستهی خوشبختی و رویدادهای خوب نیست. این نقص و ناتوانی من نیست که چرا در هیچکاری اقدام نکردم.
هوش مصنوعی: به چه دلیلی من دچار آتش و سختی شدم؟ چرا که من در شرایط سخت و بیپولی، هیچگاه خندهام را مانند گل، تحت فشار و ناراحتی قرار ندادم.
هوش مصنوعی: با اینکه مانند شانهای پر از زخمها و دردهای متعدد هستم، اما به خاطر زیبایی و جذابیت معشوقم هیچگاه به او نزدیک نشدم و به او دستی نزدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دست در دامن رنگین بهاری نزدم
ناخنی بر دل گلزار چو خاری نزدم
شبنمی نیست درین باغ به محرومی من
که دلم خون شد و بر لاله عذاری نزدم
ساختم چون خیس گرداب به سرگردانی
[...]
طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم
خنده چون گل به وفاداری یاری نزدم
بحر را حوصله ام غرق خجالت دارد
موج بی طاقت خود را به کناری نزدم
به چه تقصیر فلک خاک به چشمم ریزد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.