طعنه هرگز به دل آزاری خاری نزدم
خنده چون گل به وفاداری یاری نزدم
بحر را حوصله ام غرق خجالت دارد
موج بی طاقت خود را به کناری نزدم
به چه تقصیر فلک خاک به چشمم ریزد؟
هیچگه دامن مژگان به غباری نزدم
بر سرم فوج خزان از چه سبب می تازد؟
خیمه چون لاله به دامان بهاری نزدم
ناوک نالهٔ من خونی امیدی نیست
ترکش سینه تهی گشت و شکاری نزدم
چون به هم بزمی اغیار توانم تن داد؟
من که در حادثه هرگز در یاری نزدم
پاس من ناموس هنرمندی فرهادم بود
در ره عشق اگر دست به کاری نزدم
جرس قافله ام هرزه درا نیست حزین
حرف بی تابی دل را به دیاری نزدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق و جدایی پرداخته است. شاعر با استفاده از تشبیهات و تصاویر زیبا، از عدم توانایی در قلبشکنی و آزار دیگران صحبت میکند. او به حوادث تلخی که بر سرش گذشته و غم و اندوهی که در دل دارد اشاره میکند، و نشان میدهد که حتی در برابر سختیها و مشکلات، همیشه به اصول و ارزشهای انسانی خود وفادار مانده است. شاعر در نهایت، با عدم تمایل به یاری و کمک به دیگران در بحرانها، بر احساس انزوا و ناامیدی خود تأکید میکند.
هوش مصنوعی: هرگز به دل کسی که ناراحتش کنم، کینه و طعنه نمیزنم؛ زیرا لبخند و شادی را مانند گل، با وفاداری و محبت به دوستانم هدیه میدهم.
هوش مصنوعی: من از عمق دریا خجالت میکشم و نمیتوانم خودم را در میان امواج بیقرار آن غرق کنم.
هوش مصنوعی: چرا آسمان بر من خاک میریزد؟ من که هیچ گاه دامن مژگانم را به غباری آلوده نکردهام.
هوش مصنوعی: بر سر من انبوهی از ناامیدی و غم چرا حملهور است؟ خیمهی زندگیام مانند لالهای در دامان بهار نیست.
هوش مصنوعی: چشم امیدم به هیچ چیز نیست و صدای ناتوانی من مانند تیر زخم میزند. دیگر چیزی برای شکار در سینهام نمانده و تنها خالی شدهام.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم در مهمانی دیگران شرکت کنم و خودم را تسلیم کنم، در حالی که من هرگز در مشکل و سختی به یاری کسی نمیروم؟
هوش مصنوعی: من از حیثیت هنر فرهاد پاسداری میکردم و در مسیر عشق، هرگز دست به کاری نزدم.
هوش مصنوعی: صدای زنگ قافله من بیهدف نیست؛ من در اینجا نمیتوانم به حرفهای دل خود که بیتابی میکند، اعتنا کنم و به سفر نروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست در دامن رنگین بهاری نزدم
ناخنی بر دل گلزار چو خاری نزدم
شبنمی نیست درین باغ به محرومی من
که دلم خون شد و بر لاله عذاری نزدم
ساختم چون خیس گرداب به سرگردانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.