عمرها تربیت دیده بینا کردم
تا ترا یک نظر از دور تماشا کردم
رخنه از آه در آن دل نتوانستم کرد
من که صد غنچه پیکان به نفس وا کردم
هر قدر خون که به دلها طلب دنیا کرد
من ز گرداندن رو در دل دنیا کردم
نشد از ابر گهر بار صدف را روزی
آنچه من جمع ز دریوزه دلها کردم
زور سیلاب به همواری صحرا چه کند؟
خاک در کاسه دشمن به مدارا کردم
منم آن غنچه غافل ز بی حوصلگی
سر خود در سر یک خنده بیجا کردم
از گل آتش به ته پای چو شبنم دارم
تا هوای سفر عالم بالا کردم
نفرت از دیدن مکروه یکی صد گردد
نیست از رغبت اگر روی به دنیا کردم
نفس از موج خطر راست نکردم صائب
سر برون تا چو حباب از دل دریا کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احساسات شاعر میپردازد. شاعر از تربیتپذیری و جستجوی زیباها در زندگی میگوید و بیان میکند که رغم تلاشهایش برای جذب زیباییها، نتوانسته است به هدفش برسد. او به سرنوشت غنچهاش اشاره میکند که در حالتی از بیحوصلگی و ناامیدی به سر میبرد. در ادامه، شاعر نسبت به دنیای مادی حس نفرت و بیعلاقگی دارد و در عین حال تمایل به سفر به عوالم بالاتر و ناب بیشتر را در خود احساس میکند. در نهایت، او به چالشهای زندگی و تلاش برای مدیریت احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: سالها به یادگیری و پرورش خود پرداختم تا بتوانم از دور، فقط یک نگاه به تو بیندازم.
هوش مصنوعی: من نتوانستم با دل غمدیدهام را به آهی بشکنم، چون هنگام نفس کشیدن صد غنچه را گشودهاید.
هوش مصنوعی: هر چه قدر دنیا از دلها خواسته و خونریزی کرده، من به خاطر دور کردن دلم از آن دنیا تلاش کردهام.
هوش مصنوعی: من آنچه را که با تلاش و احساسات قلبیام جمعآوری کردم، نتوانستهام با باران زیبایی که از ابر میبارد به دست آورم.
هوش مصنوعی: سیلاب نمیتواند بر دشواریهای جلگه تأثیر بگذارد. من در مقابل دشمن، با صبر و تحمل رفتار کردم.
هوش مصنوعی: من همان غنچهای هستم که به خاطر بیحوصلگیام بیدلیل و بدون توجه، با یک خنده نابهجا رفتار کردم.
هوش مصنوعی: از گلی که به آتش تبدیل شده، در ته پای خود احساس شبنم میکنم و به خاطر این حس، تصمیم به سفر به عالم بالا گرفتهام.
هوش مصنوعی: اگر به چیزهای زشت و ناپسند نگاه کنم، نفرت و بیزاریام شدت میگیرد؛ اما اگر به دنیا و زیباییهایش توجه کنم، این احساس بیزاری کمتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: من در برابر خطرات و مشکلات از خود واکنشی نشان ندادم، مانند حبابی که از دل دریا خارج میشود، حسی از خود بروز ندادم و سعی نکردم خود را از شرایط سخت جدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اقتدای تن و جان و دل شیدا کردم
مدتی عاشقی شاهد دنیا کردم
بودم آسوده گرفتم ره تشویش و تعب
داشتم راحت دل دغدغه پیدا کردم
بهر آرام تن و کام دل و راحت جان
[...]
در مصافی که من از آه علم وا کردم
کوه اگر بود طرف، بادیه پیما کردم
توشه آخرت من ز خرابات وجود
مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم
گوهری نیست که درد امن این صحرانیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.