در مصافی که من از آه علم وا کردم
کوه اگر بود طرف، بادیه پیما کردم
توشه آخرت من ز خرابات وجود
مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم
گوهری نیست که درد امن این صحرانیست
من قناعت به همین آبله پا کردم
سفری را که توان گفت به دل بار نبود
سفر بیخودیی بود که تنها کردم
کمر ساحل مقصود به دستم آمد
تا درین قلزم خونخوار کمر وا کردم
حیف ازین عمر گرانمایه که از بیخبری
صرف طول امل و عرض تمنا کردم
پاس اندوه بدارید که من همچو شرر
عمر خود در سر یک خنده بیجا کردم
چون معنبر نشود بزم دو عالم صائب؟
زین گرهها که من از زلف سخن وا کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به تأمل در زندگی و گذر زمان پرداخته و از تلاشهای بینتیجه و بیهودهاش صحبت میکند. او به ناچاریهای وجود و محدودیتهای دنیوی اشاره میکند و میگوید که عمرش را صرف آرزوها و خواستههای نادرست کرده است. شاعر از بیخبری و غفلت خود ابراز تأسف میکند و به سفری درونی میپردازد که بیشتر به هدر رفتن عمر شبیه است. در نهایت، او به این نکته میپردازد که در مواجهه با مشکلات و غمها، فقط به یک خنده بیجا اکتفا کرده و در تلاشهایش شکست خورده است.
هوش مصنوعی: در رقابتی که من از شدت علم و دانش به وجود آوردم، حتی اگر کوه هم باشد، من توانستم به راحتی از آن عبور کنم و به سفر در بیابان بپردازم.
هوش مصنوعی: من دنیای خود را با چیزهای بیارزش پر کردهام و در حقیقت، آنچه برای زندگی پس از مرگ به همراه دارم، تنها مقدار کمی از خاک و عناصر دنیوی است که در این دنیا جمع کردهام.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره میکند که در این دنیای ناامن و بیثبات، گوهری با ارزش وجود ندارد و او به جای آنکه به دنبال چیزهای بزرگ و ارزشمند باشد، به همین حال که پایش دچار زخمی کوچک است، اکتفا کرده است. او نشان میدهد که قناعت و راضی بودن به وضعیت فعلی را برمیگزیند.
هوش مصنوعی: سفری که میتوان دربارهاش صحبت کرد، بار معنایی و احساسی نداشت. این سفر بیهدف و بیمعنا بود که به تنهایی انجام دادم.
هوش مصنوعی: به جایی که میخواستم رسیدم و حالا میتوانم در این دریا پر از خطر، با قدرت بیشتری حرکت کنم.
هوش مصنوعی: این زندگی ارزشمند را به خاطر ناآگاهی و آرزوهای بیپایه به هدر دادم.
هوش مصنوعی: برای ناراحتیها و غمها ارزش قائل باشید، زیرا من مانند شعلهای که در یک لحظه ناپایدار است، عمر خود را به خاطر یک خنده بیمورد تباه کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که مهمانی دو جهان به خوبی برگزار نشود، چگونه میتوانم به امام از سخنهای پیچیدهای که از زلف آن باز کردهام اشاره کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اقتدای تن و جان و دل شیدا کردم
مدتی عاشقی شاهد دنیا کردم
بودم آسوده گرفتم ره تشویش و تعب
داشتم راحت دل دغدغه پیدا کردم
بهر آرام تن و کام دل و راحت جان
[...]
عمرها تربیت دیده بینا کردم
تا ترا یک نظر از دور تماشا کردم
رخنه از آه در آن دل نتوانستم کرد
من که صد غنچه پیکان به نفس وا کردم
هر قدر خون که به دلها طلب دنیا کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.