دست در دامن آن زلف معنبر زده ام
باز بر آتش خود دامن محشر زده ام
شمع بیدار دلان روشنی از من دارد
آب حیوان به رخ خضر مکرر زده ام
برق عشقم که به بال و پر پرواز بلند
قدسیان را سر مقراض به شهپر زده ام
بسته ام از سخن عشق به خاموشی لب
مهر از موم به منقار سمندر زده ام
نیست یک سرو که پهلو به نهال تو زند
بارها در چمن خلد سراسر زده ام
سر خط راست روی جاده از من دارد
صفحه دشت جنون را همه مسطر زده ام
صفحه خرقه ام از بخیه هستی ساده است
همچو سوزن ز گریبان فنا سر زده ام
گرچه زاهد نیم، آداب وضو می دانم
شسته ام دست ز سجاده و ساغر زده ام
چون صدف کاسه در یوزه به نیسان نبرم
به گره آب رخ خویش چو گوهر زده ام
من و اندیشه آزادی از آن حلقه زلف؟
رزق پرواز شود بالم اگر پر زده ام!
صائب آن بلبل مستم که ز شیرین سخنی
نمک سوده به داغ دل محشر زده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و عاشقانهاش را نسبت به معشوق بیان میکند. او به زیبایی زلفهای معشوق اشاره میکند و میگوید که در این عشق، خود را به آتش میزند و از آن زنده میشود. شاعر به پیوند عمیق عشق و روحانیت اشاره دارد و بیان میکند که عشقش شعلهای است که دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. او همچنین به تضادهای موجود در زندگی و عشق اشاره میکند که به رغم محدودیتها و ناملاییها، همچنان در جستجوی آزادی و پرواز است. تمام این احساسات در یک چارچوب قوی و شاعرانه با تصاویری زیبا و استعارات غنی بیان شدهاند.
هوش مصنوعی: من به زلف دلربایی آغوشی زدهام و حالا دوباره در آتش درون خودم گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: شمعی که به دل های بیدار نور میبخشد، نوری از من دارد؛ و من بارها چیزی شبیه آب حیات را به چهره خضر (نماد جاودانگی و زندگی ابدی) بخشیدهام.
هوش مصنوعی: عشق من همچون نوری است که بال و پر فرشتگان را میسوزاند و آنها را از روحانی بودنشان دور میکند.
هوش مصنوعی: من از عشق به سکوت روی آوردهام و لبهای مهر را بهسادگی نمیتوانم باز کنم، انگار که از موم به منقار سمندری چسبیدهام.
هوش مصنوعی: در باغی که من هستم، هیچ درخت بزرگی نیست که بتواند کنار نهال تو بایستد؛ بارها در این باغ زیبا تلاش کردهام و خود را نشان دادهام.
هوش مصنوعی: من در جادهای مستقیم و صاف قدم برداشتهام و در دشت دیوانگی، همه احساست و تجربیاتم را به نظم درآوردهام.
هوش مصنوعی: پارچهی لباس من از دوخت و دوز هستی تشکیل شده و به سادگی مثل سوزنی است که از یقهی فنا بیرون آمده.
هوش مصنوعی: با اینکه من زاهد و پارسا نیستم، اما آداب وضو را میدانم. دست خود را از سجاده و میگساری شستهام.
هوش مصنوعی: من همچون صدفی هستم که نمیتوانم زیباییهای خود را در معرض دید بگذارم و به هیچ قیمتی نمیخواهم زحمتی برای حفظ خود بکشم. مانند مرواریدی که در آب نهفتهام، ارزش و زیباییام را در دل خود پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: من و خیال آزادی از کجا به اینجا رسیدهایم؟ اگر بالهای من پرواز کردهاند، پس باید توشهام از آن باشد.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل شاد و سرمستم که با گفتار شیرین، به دل خود زخمهایی عمیق و دردناک وارد کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.