ز خود دور آن پریرو را نمیدانم نمیدانم
جدا ز بحر این جو را نمیدانم نمیدانم
اگرچه پیرهن در مصر و در کنعان بود نکهت
ز پیران جدا بو را نمیدانم نمیدانم
به چشم من شب و روز جهان یکرنگ میآید
نزاع ترک و هندو را نمیدانم نمیدانم
نمیباشد گل رعنا بهارستان وحدت را
مسلمان را و هندو را نمیدانم نمیدانم
به گرد خامهٔ نقاش میگردد نگاه من
ز نقش شیر آهو را نمیدانم نمیدانم
زبان جوهر پیچیدهٔ شمشیر میفهمم
اشارتهای ابرو را نمیدانم نمیدانم
لطافت پردهٔ بینش شود سرشار چون افتد
قماش آن بر رو را نمیدانم نمیدانم
خوشا سیلی که میداند به دریا میرسد آخر
مآل این تکاپو را نمیدانم نمیدانم
به میزان قیامت بیش کم، کم بیش میآید
زبان این ترازو را نمیدانم نمیدانم
مرا صائب به زهر چشم پرورده است عشق او
نگاه آشنا رو را نمیدانم نمیدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس ندانستن و سردرگمی را در موضوعات مختلف بیان میکند. او به جستجوی مواردی از قبیل عشق، اختلافات فرهنگی، زیباییهای هنری و مفاهیم عمیق زندگی میپردازد، اما در هر یک از آنها احساس عدم شناخت و ناتوانی دارد. این ناآگاهی شامل تجربیات شخصی، روابط انسانی و حتی مفاهیم فلسفی میشود. در نهایت، این شعر به نوعی ابراز حس یأس و ناپایداری در درک زندگی و جهان هستی است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم آن پریروی دور از من چه حالتی دارد، و همچنین نمیدانم چرا این جو و فضای آن از بقیه محیط جداست.
هوش مصنوعی: اگرچه لباس زیبا و خوشبو در مصر و کنعان وجود دارد، اما من نمیدانم چرا عطر و طراوت آن از پیراهنهای کهنه جداست.
هوش مصنوعی: در نظر من، در طول شب و روز، دنیا همیشه یکسان به نظر میرسد و من نمیدانم از تضاد بین ترک و هندو چه خبر است.
هوش مصنوعی: گل زیبا و خرم بهاری در باغ وحدت وجود ندارد و من نمیدانم که این حال مسلمان و هندو را چگونه توضیح دهم.
هوش مصنوعی: نگاه من به دور قلم نقاش میچرخد و از تصویر شیر و آهو سردرگم و گم هستم.
هوش مصنوعی: من زبان شمشیر را میفهمم، اما نمیتوانم پیامهای ابرو را متوجه بشوم.
هوش مصنوعی: لطافت و زیبایی دیدگاه انسان به حدی میرسد که نمیتوانم توضیح دهم این زیبایی کجا و چگونه به وجود میآید.
هوش مصنوعی: خوشحالکننده است که قطرهای از باران میداند در نهایت به دریا خواهد رسید، اما من از سرانجام این تلاش و کوشش اطلاعی ندارم و نمیتوانم بگویم.
هوش مصنوعی: در روز محاسبه و سنجش اعمال، همه چیز به اندازهای که باید، به دقت سنجیده میشود. اما من نمیدانم که این زبان سنجش چگونه عمل میکند و چه واقعیاتی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: عشق او مانند زهر چشمی مرا تحت تأثیر قرار داده است و نمیدانم چگونه به چهره آشنایش نگاه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من این ایوان نه تو را نمیدانم نمیدانم
من این نقاش جادو را نمیدانم نمیدانم
مرا گوید مرو هر سو تو استادی بیا این سو
که من آن سوی بیسو را نمیدانم نمیدانم
همیگیرد گریبانم همیدارد پریشانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.