نیم بیدرد دایم پیچ و تاب ساکنی دارم
چو نبض ناتوانان اضطراب ساکنی دارم
ز سوز عشق ازین پهلو به آن پهلو نمی گردم
درین دریای پر آتش کباب ساکنی دارم
مشو ای آهنین دل از کمند جذبه ام غافل
که چون آهن ربا در دل شتاب ساکنی دارم
ربایم هر که را از گلرخان بر من گذار افتد
ز حیرت گرچه چون آیینه آب ساکنی دارم
ندارم در گره چیزی که ارزد بیقراری را
درین دریای پرشورش حباب ساکنی دارم
گره گردیده ام چون کهربا هر چند در ظاهر
نهان در پرده دل اضطراب ساکنی دارم
به آواز جرس نتوان مرا بیدار گرداندن
که من همچون ره خوابیده خواب ساکنی دارم
علاج شعله سرکش ز آب نرم می آید
سوال تند دشمن را جواب ساکنی دارم
ز سرعت گرچه روی سیل را بر خاک می مالم
به قدر آرزومندی شتاب ساکنی دارم
اگرچه دور گردان می شمارندم ز بیدردان
به هر رگ چون ره خوابیده خواب ساکنی دارم
تو ای سیل سبکرو وصل دریا را غنیمت دان
که من چون آهن و فولاد آب ساکنی دارم
امید صلح هر جا هست از خود می دوم بیرون
به هر جا تند باید شد عتاب ساکنی دارم
به ظاهر چون کتان در پرتو مهتاب اگر محوم
به تار و پود هستی پیچ و تاب ساکنی دارم
ندارم با کمال ناامیدی موج بیتابی
درین دریای پر وحشت سراب ساکنی دارم
به جای دعوی از حرفم تراوش می کند معنی
خم سربسته ام بوی شراب ساکنی دارم
عجب دارم نسوزد دانه ام را برق نومیدی
که چشم آبیاری از سحاب ساکنی دارم
ز من صائب درین بستانسرا تندی نمی آید
گل نشکفته ام، بوی گلاب ساکنی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی خود میپردازد و از نوعی اضطراب دائمی و عشق سوزان سخن میگوید. او خود را مانند نبضی ناتوان و آتشزده در یک دریای پر شور توصیف میکند. احساساتش به حدی قوی است که نمیتواند از آنها فرار کند و در عین حال در مقابل جذب شدن و عشق مقاومت میکند. شاعر به تشبیهات مختلفی از جمله آهن ربا و کهربا اشاره میکند و از قدرت الهام و تاثیرگذاری این احساسات بر زندگیاش میگوید. او همچنین به تضاد بین ظاهر و باطن و امید و ناامیدی اشاره میکند و در نهایت به آرامش و بلاتکلیفی درونی خود میپردازد.
هوش مصنوعی: در درونم آرامشی دارم که شبیه به بیدردی است، اما به طور مداوم دچار اضطراب و ناآرامی هستم، مانند نبض افرادی که ناتوانند.
هوش مصنوعی: از شدت عشق و شوق، از یک سمت به سمت دیگر نمیچرخم و در این دریای پر از آتش، به یک کباب سوزان دچار هستم.
هوش مصنوعی: ای دل آهنین، مراقب باشید که در دام کشش من غافل نشوید، زیرا من مانند آهنربا در دل شما تأثیرگذارم و میتوانم شما را به سوی خود بکشانم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از زیباییهای چهرهات در برابر من عبور کند، جذبهاش مرا میگیرد و به حیرت وامیدارد، هرچند من خودمانند آبی زلال و ساکن هستم.
هوش مصنوعی: من در زندگی چیزی ندارم که ارزش بیقراری را داشته باشد، اما در این دریای پرهیاهو، آرامشی چون حبابی ساکن دارم.
هوش مصنوعی: من همچون کهربا به هم پیچیده و گره خوردهام، هرچند که در ظاهر آرام و بیخبر به نظر میرسم، اما در دل خود اضطراب و نگرانی زیادی دارم.
هوش مصنوعی: صدای جرس نمیتواند مرا بیدار کند؛ زیرا من همچون کسی که در خواب عمیقی فرو رفته، خواب آرامی دارم.
هوش مصنوعی: آتش سرکش را با آب ملایم میتوان خاموش کرد و من پاسخی برای سوالات تند دشمن دارم که آرامشبخش است.
هوش مصنوعی: با اینکه از سرعت زیادی برخوردارم و میتوانم بر خاک سرازیر شوم، اما به اندازهی آرزوهایم، شتاب و سرعتی که دارم، کمتر است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مردم بیاحساس دور من را میگیرند، به هر حال در وجودم یک خواب آرام و سکون دارم که مانند رگهای بدنم در جریان است.
هوش مصنوعی: تو ای سیل سریعالسیر، از وصل به دریا بهرهمند شو، زیرا من مانند آهن و فولاد، در خود ثبات و سکونی دارم.
هوش مصنوعی: امید به صلح در هر جایی که هست، من از خودم فرار میکنم و به هر سمت که باید بروم، با خشم و سرزنش برخورد میکنم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در زیر نور ماه، ظاهری نرم و لطیف داری، اما در واقع به ناچار در تار و پود زندگی پیچیدگیها و چالشهایی داری که سکونت در آنها دشوار است.
هوش مصنوعی: با تمام ناامیدی، در این دریای پر از ترس و وحشت، آرامش و سرابی دارم که درونم را پر کرده است.
هوش مصنوعی: به جای اینکه بخواهم دعوی کنم، حرفهای من به وضوح نشاندهندهی وجود معنی عمیق در خودم است. من حس و حال خاصی دارم که مثل عطر شراب در فضایی به آرامی منتشر میشود.
هوش مصنوعی: من متعجبم که چطور دانه من از ناامیدی نمیسوزد، در حالی که من چشمی دارم که میتواند از باران ساکن آب بگیرد.
هوش مصنوعی: در این باغ، از من خبری نیست؛ اما گلهای نازک و نشکفتهای هست که همچنان بوی خوش گلاب را در فضا پخش میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم
چو جوش باده دایم اضطراب ساکنی دارم
ز خود هر چند بگریزم، همان در بند خود باشم
رم آهوی تصویرم، شتاب ساکنی دارم
مباش ای ساحل غم، چشم بر راهم؛که من کشتی
[...]
به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی دارم
چو بخت خویشتن امروز خواب ساکنی دارم
ز سردی های اوضاع فلک طبعم نمی جوشد
در این مینای سنگین دل شراب ساکنی دارم
نمی ریزم به روی خاک هر در اشک حاجت را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.