لب خشک و دل خونین و چشم پر نمی دارم
نگه دارد خدا از چشم بد خوش عالمی دارم
به جای جوهر از آیینه ام زنگار می جوشد
گوارا باد عیشم، خوش بهار خرمی دارم
دو عالم آرزو در سینه دارم با تهیدستی
بیابان در بیابان کشت و ابر بی نمی دارم
فراغت دارد از ناز طبیبان درد بی درمان
پریشان نیستم هر چند حال درهمی دارم
اشارت برنمی دارد دل وحشی نژاد من
چو ماه نو ازین هنگامه فکر پس خمی دارم
نسیم صبحم، از من خویشتن داری نمی آید
گره وا می کنم از کار مردم تا دمی دارم
شکوه لاله ام را کوه و صحرا برنمی تابد
که در هر نقطه داغی سواد اعظمی دارم
به نقش کم زبازیگاه عالم برنمی خیزم
امیدم بی شمار افتاده گر نقش کمی دارم
به خورشید بد اختر چون نمایم گوهر خود را
که در یک دم به چشمم می خورد گر شبنمی دارم
تو کز دل بی نصیبی سیر کن در عالم صورت
که من چون غنچه در هر پرده دل عالمی دارم
ز راز آسمانی چون نباشم با خبر صائب
که من چون کاسه زانوی خود جام جمی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و پیچیده شاعر اشاره دارد. او از درد و رنجی که در دل دارد سخن میگوید و با وجود مشکلات و کمبودها، هنوز امید و آرزوهایی در دل خویش نگه میدارد. شاعر به زیبایی و طراوت زندگی اشاره میکند و پیوسته به جستجوی خوشی و آرامش است. با وجود غم و غصههایی که دارد، به عشق و زیباییها نیز توجه دارد و بیان میکند که حتی در سختیها هم میتواند به دیگران کمک کند. او همچنین به رازهای زندگی و معنای عمیق آن در پیوند با احساساتش اشاره میکند و نشان میدهد که با وجود نواقص، جهان درونش پر از زیبایی و معانی است.
هوش مصنوعی: من بدون اینکه چیزی در دل و دلم داشته باشم، حتی اگر چشمانم پر از اشک باشد، از خدا میخواهم که از نگاه بد دور بمانم، زیرا دنیای خوبی دارم.
هوش مصنوعی: به جای اینکه احساسات و عواطف من شفاف و روشن باشد، مانند زنگاری از آیینه درونم نمایان میشود. اما با این حال، از زندگی و خوشیهایم راضیام و در بهار زندگیام سرشار از شادابی و نشاط هستم.
هوش مصنوعی: من در دل خود آرزوهای زیادی دارم، اما در این بیابان تنها و فقیر هستم و هیچ نشانی از ابر و باران در این سرزمین خشک وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از دست طبیبان بیدردسرم، چه به حال پریشانی من اهمیت میدهند. هرچند که حال خوشی ندارم، اما این وضعیت به اندازهای نیست که مرا نگران کند.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک موجود وحشی است که به چیزهایی اشاره نمیکند، مانند ماه نو که از این شلوغی و آشفتگی دور است. به همین دلیل، من در حال فکر کردن به موضوعی هستم و در دل خمی دارم.
هوش مصنوعی: من به قدری در حال و هوای صبح بیخبر و شاداب هستم که نمیتوانم به فکر خودم باشم. تا زمانی که زندهام، به دیگران کمک میکنم و گره از کارشان باز میکنم.
هوش مصنوعی: شکلات زیبایی من به اندازهای قوی است که طبیعت به تنهایی نمیتواند آن را نمایان کند، زیرا در هر جایی که بروم، اثری بزرگ و برجسته از خود به جا میگذارم.
هوش مصنوعی: من از دنیای بازی و نمایش خارج نمیشوم، چرا که اگر امیدم کم باشد، هنوز هم به اندازهای وجود دارد که برایم ارزشمند است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم ارزش خود را به خورشید بدشانس نشان دهم، وقتی که در یک لحظه به چشمم میآید که اگر یک شبنم هم داشته باشم؟
هوش مصنوعی: تو که از دل بینصیب و خالی خود به دنیای ظاهری و شکلها نگاه میکنی، من مانند گل زود شکفته، در هر بخش از دل خود دنیایی دارم.
هوش مصنوعی: من از رازهای آسمانی بیخبرم، مانند کسی که جامی بزرگ در دست دارد، اما خود را درگیر مسائلی کوچک کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیر پرشور و چشم لاغر و پشت خمی دارم
درین وادی فراوان درد و بی پایان غمی دارم
پریشان خاطرم امروز گویا ماتمی دارم
لب خشک و دل خونین و چشم پر نمی دارم
جزای دوستی از شعله رخساران غمی دارم
به رنگ لاله بر دل، داغ دشمن مرهمی دارم
عجب نبود اگر باشد ز جا جنبیدنم مشکل
که من بر دوش خود چون خاک، بار عالمی دارم
نگاه از بس شهید تیغ هجران است در چشمم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.