نگاه گرم را سرده به جانم تا دلی دارم
مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم
تمنای رهایی چون به گرد خاطرم گردد
تو غافل گیر و من مرغ نگاه غافلی دارم
به ناخن جوی شیر از سنگ می باید برآوردن
به این بی دست و پایی طرفه کار مشکلی دارم
نپیچم گردن تسلیم اگر دشمن سرم خواهد
اگر چه تنگدست افتاده ام دست و دلی دارم
تو ای زاهد برو در گوشه محراب ساکن شو
که من چون درد و داغ عشق جا در هر دلی دارم
عجب دارم به دیوان قیامت در حساب آیم
که من از دفتر ایجاد، فرد باطلی دارم
به من باد مخالف حمله می آرد، نمی داند
که من چون دامن تسلیم در کف ساحلی دارم
زبیقدری چنین بی دست و پا گردیده ام صائب
اگر دست مرا گیرند دست قابلی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق و دلشکستگی شاعر را بیان میکند. شاعر در این شعر به دلتنگی و آسایش ناشی از عشق اشاره میکند و از غفلت و عدم درک دیگران نسبت به درد خود سخن میگوید. او از ناتوانی و بیدستی خود شکایت دارد، اما در عین حال امید به رهایی و تحول را در دل دارد. او به زاهدان توصیه میکند که از دنیا و دردهای عاشقانهاش فاصله بگیرند و به دنیای خود مشغول شوند. شاعر همچنین به معضلاتی که در زندگی با آنها مواجه است، اشاره میکند و با وجود تمامی مشکلات، همچنان امیدواری و اراده برای ادامه زندگی را در دل خود حس میکند.
هوش مصنوعی: نگاه پر از محبت تو قلبم را دگرگون میکند، به من توجه کن ای سختیهای زندگی، چون هنوز امیدی در دلم دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که به یاد آرزوی آزادی میافتم، تو غافلگیر میشوی و من هم در دنیای خودم مشغولم و مثل پرندهای هستم که به رهایی فکر میکند.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن شیر از سنگ، باید با نیشگون گرفتن و تلاش بسیار، از عهده کار دشواری برآیم، در حالی که به نظر میرسد بیدست و پا هستم.
هوش مصنوعی: هرگز گردن خود را برای تسلیم در برابر دشمن خم نخواهم کرد، حتی اگر در شرایط سختی به سر ببرم. من هنوز هم دلی و دست توانمندی دارم.
هوش مصنوعی: ای زاهد، بهتر است به گوشهی محراب بروی و در آنجا آرام بگیری؛ زیرا من در دل هر کسی که هستم، درد و سوز عشق را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: متعجبم که در روز قیامت، چه حسابی از من خواهند گرفت، زیرا من در دفتر وجود، یک نفر بیاعتبار دارم.
هوش مصنوعی: مقابل من نیروی مخالفی وجود دارد که میکوشد مانع پیشرفتم شود، اما او نمیداند که من به قدری تسلیم و آمادهام که همچون فردی آرام در کنار دریا ایستادهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر ناتوانیام به این حال و روز افتادهام، اما اگر کسی دست مرا بگیرد، دست توانی دارم که میتواند مرا یاری کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم
مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم
به کوی ناامیدی شمعآسا محفلی دارم
ز اشک و آه خود در آب و آتش منزلی دارم
بلا و محنت و رنج و پریشانی و درد و غم
هزاران خرمن از کشت محبت حاصلی دارم
شد از دارالشفای مرگ، درمان درد مهجوری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.