به قلب عشق میتازد دل زاری که من دارم
زبانبازی به آتش میکند خاری که من دارم
که آرد ریشه کفر از دل سنگین من بیرون
که محکم چون سلیمانی است ز ناری که من دارم
ندانم سنگ از دست کدامین طفل بستانم
که دارد در جنون آدینهبازاری که من دارم
ز صد دامن گل بیخار در چشم بود خوشتر
ز روی نو خط او در جگرخاری که من دارم
خورد چون شربت عناب خود بیگناهان را
ز بیباکی نظر بر چشم بیماری که من دارم
به سیم قلب از اخوان نگیرد ماه کنعان را
که دارد از عزیزان این خریداری که من دارم
نفس در سینه خورشید عالمتاب میسوزد
درین گلشن چو شبنم چشم بیداری که من دارم
کند گر در نوازش کارفرما کو تهی با من
ز ذوق کار مزدش میرسد کاری که من دارم
سبک کرده است در میزان من سد سکندر را
به پیش روی خود از جسم دیواری که من دارم
تماشای بهشت از خانهام بیرون نمیآرد
ز داغ آتشین در سینه گلزاری که من دارم
به درمان میتوان تخفیف دادن درد را صائب
عجب دردی است بیدرمان، پرستاری که من دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عمق عشق و دردهای ناشی از آن اشاره میکند. شاعر از زخمهای عاطفی و شکستهایش میگوید و حس میکند که قلبش تحت فشار و عذاب است. او به مصائب عشق و بیماریهای روحی خود میپردازد و نشان میدهد که این دردها همچنان در زندگیاش باقی ماندهاند. با تصاویری از عشق و زیبایی، شاعر به جستجوی درمان و تسکین از این دردهاست، اما در عین حال تلخی تجربههایش را نیز بیان میکند. در نهایت، احساس تنهایی و ناتوانی در رفع این دردها به وضوح آشکار است.
هوش مصنوعی: دل بیمار و دلتنگ من، با عشق به شدت در حال تلاش و جدال است. مانند یک شعلهی آتش، درد و رنجی که در درونم دارم، به شدت مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم ریشههای کفر را از دل سنگین و محکم خود بیرون کنم، در حالی که همچون سلیمان به ناری که در درونم دارم، احساس میکنم؟
هوش مصنوعی: نمیدانم سنگی که باید بگیرم، از دست کدام کودک است، چرا که او با دیوانگی خاص خود، بازار جمعهام را در دست دارد.
هوش مصنوعی: نگاه به زیبایی گلها بدون خار برایم دلپذیرتر از دیدن چهرهاش است، چرا که من درد و رنج زیادی را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: شربت عناب به تنهایی را مینوشم، بیگناهان هم از بیپروا بودن خود در چشم فرد مریضی که من هستم، مینگرند.
هوش مصنوعی: قلب من تحت تأثیر زیبایی ماه کنعان قرار نمیگیرد، زیرا من از عزیزان خودم چنین محبتی را دارم که آن را خریدهام.
هوش مصنوعی: جان من در دل نور و روشنی عالم میسوزد، مانند شبنمی در این گلستان که بیداری و آگاهیام را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر کارفرما در نوازش و محبت کمکاری کند، برای من که از لذت کار خالیام، نتیجهاش این خواهد بود که از آن کاری که انجام میدهم، بهره نمیبرم.
هوش مصنوعی: من با توجه به قابلیتها و تواناییهای خود، سدی بزرگ و محکم را که شبیه به دیواری از جسم است، به راحتی کنار زدهام.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم به زیبایی و خوشی بهشت که از خانهام دور است، فکر کنم؛ چرا که درد و آتش درونم، مانند باغی پر از گل، مرا به خودش مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: با درمان میتوان درد را کاهش داد، اما این درد عجیبی است که درمانی ندارد. پرستاری که من دارم، چه پرستاری است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به قلب عشق میتازد دل زاری که من دارم
زبانبازی به آتش میکند خاری که من دارم
نداند رسم یاری بیوفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دلآزاری که من دارم
وگر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دلآزاری دگر جوید دل زاری که من دارم
به خاک من نیفتد سایه سرو بلند او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.