شد افزون از شهادت شوق بیتابی که من دارم
ز کشتن زنده تر گردید سیمابی که من دارم
به خضر از مرگ سازد تلختر عمر مؤبد را
ز شمشیر شهادت عالم آبی که من دارم
ندارد دیده تن پروران از بستر مخمل
ز فرش بوریا چشم شکرخوابی که من دارم
اگر شویم به خون چون لعل روی خویش جا دارد
نشد لب تشنه ای سیرآب از آبی که من دارم
به هر جانب که آرم روی، در مد نظر باشد
نباشد در ته دیوار محرابی که من دارم
به هر صید زبون گردن نسازد همت من کج
نهنگ آرد برون از بحر قلابی که من دارم
نگه را پرده های چشم مانع نیست از جولان
ندارد جنگ با تجرید اسبابی که من دارم
چو ریزش کار کاوش می کند با چشمه سار من
چرا دارم دریغ از تشنگان آبی که من دارم
ز صبح حشر بر خوابش فزاید پرده دیگر
درین ظلمت سرا چشم گرانخوابی که من دارم
سیه سازد به چشم مهر تابان روز روشن را
ز آه نیمشب تیغ سیه تابی که من دارم
زه آه سرد خالی نیست هرگز سینه ام صائب
که راسی شب بود در خانه مهتابی که من دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت به احساسات و تجربیات خود اشاره میکند. او از شوق و بیتابی خود سخن میگوید و به مقایسه میپردازد که چگونه این احساسات با موضوعاتی چون شهادت، زندگی، مرگ و عشق ارتباط دارند. او بیان میکند که در دنیای نابسامان و تاریک، چشماندازهایی از امید و زیبایی وجود دارد، اما با این حال همواره حس بینهایت تشنگی و نیاز به تجربههای عمیق در وجودش هست. شاعر به نوعی جستجو برای معنای زندگی و دلتنگی برای دستیابی به آرامش و روشنایی در دل تاریکیها میپردازد. احساسات عمیق او را در تضاد با دنیای مادی و سطحی اطرافش به تصویر میکشد. در نهایت، او به این میرسد که با وجود مشکلات و تنگناها، این احساسات و جستجوها بخشی جداییناپذیر از وجود او هستند.
هوش مصنوعی: شوق و بیتابی من به قدری زیاد شده که حتی بعد از این همه درد و رنج، احساس میکنم زندهتر از قبل هستم. احساس میکنم این زندگی و عواطفی که دارم، به عمیقترین حالت خود رسیده است.
هوش مصنوعی: خضر، که نماد زندگی جاودانه است، عمر ابدی را تلختر از مرگ ناشی از شمشیر شهادت میداند. این اشاره به این نکته دارد که زندگی بدون هدف و معنای واقعی، به مراتب دشوارتر و ناگوارتر از مرگ است. عالم آبیای که من دارم، نمایانگر دنیای من است و بر این باور است که زندگی پر از چالشها و رنجها، حتی از مرگ هم سختتر و تلختر است.
هوش مصنوعی: کسانی که در ناز و نعمت زندگی میکنند، زیباییهای سرزمینشان را نمیبینند. اما من، با آنکه در شرایط سخت و روی فرشی ساده زندگی میکنم، چشمی دارم که زیباییها را به خوبی میبیند و درک میکند.
هوش مصنوعی: اگر به اندازهی لعل، که در خون خود غوطهور است، زیبا و باطراوت شویم، جای دارد. اما اگر لب تشنهای وجود داشته باشد، سیراب نخواهد شد از آبی که من دارم.
هوش مصنوعی: هر کجا که رو به سوی آن میکنم، همیشه چیزی در نظر من است، و در جایی که من قرار دارم، محلی برای عبادت و توجه وجود دارد.
هوش مصنوعی: با هر طعمهای که میزنم، تلاش من به قدری است که حتی نهنگهای کجرو را نیز از دریا با قلابی که در دست دارم بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: چشمهایم مانع دیدن واقعیات نیستند و در حالی که وسایلی که دارم، نمیتوانند با مفهوم خالص و مجرد ارتباط برقرار کنند، در مبارزه با این تفکرات نیز موفق نخواهم بود.
هوش مصنوعی: وقتی که کار جستجو به اوج خود میرسد و چشمهسار من روان است، چرا باید برای کسانی که تشنهاند، از آب خودم احساس نگرانی کنم؟
هوش مصنوعی: از صبح روز قیامت، بر خوابش پردهای دیگر افزوده میشود. در این دنیای تاریک، چشمان خوابآلود من به خواب میرود.
هوش مصنوعی: چشمان درخشان شب را طلوع روز روشن تیره و تار میکند به خاطر آهی که در نیمه شب از درد و غم قلبم به بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: سینهام همیشه پر از غم و اندوه است و هیچگاه آرامش ندارد، مانند شبی که زیر نور ماه در خانهای عاشقانه قرار دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.