دل پر رخنه ای چون سبحه از صدر رهگذر دارم
درین یک مشت گل پوشیده چندین نیشتر دارم
زپای هر که خار آرم برون، ریزد به چشم من
زند بر شیشه ام، سنگی زراه هر که بردارم
نگردد چون دم تیغ زبانها از مصاف من
که از گردآوری من پیش روی خود سپردارم
ز دامان وسایل، گرد کلفت پیش می گردد
زغفلت نیست از دامان شب گر دست بردارم
زجنت می کند دلسرد مرغان بهشتی را
گلستانی که من از فکر او در زیر پر دارم
اگر چه می زند ناخن به دلها ناله بلبل
چو نی من در خراش سینه ها دست دگر دارم
درین وحشت سرا کز ابر تیغ برق می بارد
دلی از دیده قربانیان آسوده تر دارم
چه افتاده است چندین حلقه کردن زلف مشکین را
که من صد حلقه پیچ و تاب از آن موی کمر دارم
ز وحشت، خانه صیاد داند سایه خود را
غزالی را که من چون دام در مد نظر دارم
به خاک و خون چو مرغ نیم بسمل می تپم صائب
اگر یک دم از آن مژگان گیرا چشم بردارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان دردها و رنجهای درونی خود میپردازد. او دل خود را مانند دانههای تسبیح میداند که پر از آسیبهاست و در سیاهیهای زندگی، با مشکلات و زخمها دست و پنجه نرم میکند. شاعر در مصاف با زبانها و نظرات دیگران، به دفاع از خود پرداخته و خود را قوی نشان میدهد. همچنین، او به زیباییهای زندگی و رابطهاش با عالم هستی اشاره میکند. در انتها، او از وحشت و دردهای عاطفیاش میگوید و اینکه طوری زندگی میکند که همچون مرغی در دام است و این احساسات عمیق او را میآزارد.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک تسبیح پر از اشک و درد است که از دل سختیهای زندگی عبور کرده. در این مجموعهای از گلهای زیبا، زخمها و دردهای زیادی پنهان شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که دچار مشکل یا سختی باشد، درد او به من منتقل میشود و احساس رنج میکنم. هر قدمی که برای کمک به او بردارم، به نوعی بر من تأثیر میگذارد و میتواند دوباره باعث درد شود.
هوش مصنوعی: زبانها مانند تیغ، در برابر من نمیتوانند برگردند و از جدال با من میپرهیزند، چرا که من از جمعآوری قدرت و استعدادهای خود، سپری محکم در برابر هر چالشی دارم.
هوش مصنوعی: از لبه وسایل، گرد و غبار ضخیمی جمع میشود. اگر از خواب غفلت بیدار نشوم، ممکن است از شب دور شوم.
هوش مصنوعی: به خاطر اندیشهام دربارهاش، گلستانی که در دل دارم، جهنم را برای پرندگان بهشتی کرده است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بلبل با نالههایش دلها را به درد میآورد، من در کنار آن درد، مشغول کار دیگری هستم که نسبت به سینههایم خراشهای عمیقتری ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در این مکان ترسناک که از آسمان رعد و برق میبارد، من قلبی دارم که از قربانیان آرامتر است.
هوش مصنوعی: چندین دور زلف مشکی را بافتهاند که من خودم صد دور پیچ و تاب از موی کمر دارم.
هوش مصنوعی: از ترس و وحشت، خانه صیاد میتواند سایه خود را ببیند. غزالی که من مانند دام برای او در نظر دارم.
هوش مصنوعی: در حالتی از درد و رنج فراوان مانند پرندهای که در خون خویش غرق شده میلرزم. صائب، اگر حتی برای یک لحظه از نگاه جذاب و پرزور تو غافل شوم، چه برسرم خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم
که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
ز حال خود خبر دارم نکرد آن ماه و زین غصه
حرامست ار ز حال خود سر مویی خبر دارم
مرا تا او برفت از در نیامد در نظر چیزی
[...]
خیال لعل میگون تو دائم در نظر دارم
چو ساغر سینهای پرخون و چشمی پرگهر دارم
فروغ عارضت ماه است، با وی عشق میورزم
درخت قامتت سرو است، زو امیدِ بر دارم
نه بی مرغول مشکینت شبی را روز میخواهم
[...]
خبر از دل اگر پرسی منم کز دل خبر دارم
به چشم من ببین رویش که دائم در نظر دارم
منم صوفی ملک دل که باشد شکر او وردم
منم عطار شهر جان که در دکان شکر دارم
مروا ی عاشق صادق که من معشوق جانانم
[...]
من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم
من آن بحرم که در دامن به دریاها گهر دارم
من آن معشوق پنهانم که سرگردان عشق خود
چو چشم دلبران عاشق بسی صاحب نظر دارم
من آن چرخ پرانوارم در اقلیم الوهیت
[...]
من از گلهای خون دل از آن رخساره تر دارم
که از دست رقیب خار خاری در جگر دارم
مرا گویی که یارت کیست خواهم دیگری گویم
ولی دل ندهم گفتن که من یار دگر دارم
همی خواهم که ره یابم درون سینه مردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.